فرقه پژوهی برداشت از بهائیت در ایران
«بهائیت» سازمانی سیاسی است که سازههای سازمانی آن در اوایل قرن بیستم در ایالات متحده شکل گرفت و از آن به بعد به عنوان یک سازمان آمریکایی در محافل سیاسی مطرح گردید. گسترش دامنه نفوذ و اقتدار بهائیان در دوران پهلوی به صورت تدریجی بود و این روند بعد از کودتای 28 مرداد 1332 و با افزایش نفوذ قدرت آمریکا در ایران، تشدید شد و در دوران نخستوزیری امیرعباس هویدا به اوج و کمال خود رسید. در همان سالهای پیش از انقلاب، روحانیت و متدینین جامعه نیز حساسیتهای سنگینی روی بهائیت به عنوان یک فرقهی انحرافی اختراعی داشتند. پیوندهای سیاسی و امنیتی بهائیت باعث شد پس از انقلاب نیز آمریکا و اسرائیل چتر حمایتی خود را بر سر این گروه نگه دارد.
در آذر ۱۳۵۷ در گرماگرم انقلاب اسلامی ایران، ویلیام هیلی سالیوان سفیر ایالات متحده آمریکا در تهران، گزارش نسبتاً مفصلی درباره بهائیان برای وزارت امور خارجه آمریکا فرستاد. گزارش جانبدارانه سفیر، که از خود متن معلوم است اولین و آخرین گزارش سالیوان درباره وضعیت بهائیان در ایران نیست، این پرسش را ایجاد میکند که سازمان بهائیت در کجای سیاست ایالات متحده در قبال ایران قرار دارد که در آن شرایط انقلابی شخص سفیر چنین گزارشی را برای وزارت خارجه آمریکا مینویسد؟ مقصود اصلی سالیوان از این تلگرام آن است که در شرایط انقلابی ایران چه سیاست هایی باید به کار برد تا سازمان و اعضای بهائیت کمترین آسیب را ببیند. در این متن نکات مهمی وجود دارد که به بخشی از آنها اشاره میشود:
- وضعیت سازمان بهائیت در دوران انقلاب یعنی لااقل در سال ۱۳۵۷ نامناسب بوده و تنها پس از برقراری «حکومت نظامی» به وسیله غلامرضا ازهاری در پاییز ۱۳۵۷ اندک بهتر شده است و ماموران آمریکا نیز این موضوع را رصد می کرده اند.
- نیروهای مذهبی مهمترین مخالفان سیاسی شاه هستند که در موضوع برخورد با سازمان سیاسی بهائیت کوتاه نمیآیند.
- حکومت پهلوی برای جلب رضایت نیروهای انقلابی اقدام به برکناری اعضای بهائی نفوذ کرده در سازمان های حکومتی کرده است.
- به جز چند نفر نفر از رؤسا و افراد سرشناس بهائی، باقی پیش از زمستان ۱۳۵۷ ایران را ترک کرده بودند. خانواده ثابت جزو افرادی بودند که ایران را ترک کرده بودند.
- «طبقات پایینتر» بهائی موفق به خروج از ایران نشده بودند و در این دوران برای در امان ماندن از قیام مردم ایران دست یاری به سفارت آمریکا دراز میکردهاند.
- برداشت قطعی بهائیان این است که اگر انقلاب پیروز شود وضعیت بهاییان «غیر قابل تحمل» خواهد بود.
- مقام های وزارت خارجه آمریکا از جمله کوهن و پرشت برای تقویت تشکیلات بهائیت به اقدام هایی دست یازیده اند که مورد تایید سفیر نیز بوده است.
- توصیه سالیوان این است که هرگونه کمک دولت ایالات متحده به تشکیلات بهائیت باید غیر مستقیم و نامحسوس باشد. این بود که چون دولت آمریکا حامی حکومت شاه است کمک آشکار آنها نتیجه لازم را در بر نخواهد داشت.
- یکی از روش های پیشنهاد شده تهدید نیروهای انقلابی از سوی مأموران آمریکایی بود، تا به آنها بفهمانند که اگر اعضای بهائی تحت فشار باشند تاثیر منفی و معکوس بر روند انقلاب خواهد گذاشت!
- این تأکید نیز وجود داشت که باید با «احتیاط» عمل کرد و به نیروهای انقلابی به «تکرار مکرر» بگویند که دست از آنچه که آنها «آزار و اذیت» بهائیان میخوانند، بردارند.
اصل سند به شرح زیر می باشد:
- پس از برقراری نسبی نظم توسط حکومت نظامی جدید وضع بهایی ها تقریبا بهتر شده است. فقط از طرف مخالفین مذهبی اسلامی که عنصر مهم مخالفت سیاسی علیه شاه و دولت ایران را تشکیل می دهند هنوز هم حالت خصومتبار علیه بهایی ها وجود دارد. دولت ایران این فشار و محدودیت را پذیرفته و هنوز هم بهایی ها از مشاغل دولتی اخراج می شوند. هفته گذشته چند تن از پزشکان بیمارستان های دولتی اخراج شده اند که چند تن از دوستان ایرانی آن ها را می شناسند. با این وصف، در حال حاضر هنوز خشونت های خیابانی علیه فرقه بهایی ها نشان داده نشده است. پرستشگاه بهاییها به هنگام آشوب های اخیر تحت محافظت گاردهای نظامی بود، لیکن تا آنجا که ما میدانیم در ماههای اخیر علیه آن حمله ای صورت نگرفته است.
- 2. خبر یافته ایم که بهایی ها در حال ترک ایران هستند، ولی چند تن از افراد سرشناس هنوز باقی ماندهاند. بهاییهایی که از طبقات پایین تر هستند، به ما درباره افزایش اذیت و آزار آن ها توسط همسایگان مسلمان و نیز تغییر مذهب توسط بهایی ها در ماه اکتبر اطلاع داده اند، ولی این اعمال پس از نخست وزیر شدن ژنرال ازهاری کاهش یافته است. هنوز اطلاع دقیقی در دست نیست ولی بعضی ها میگویند مخالفین مسلمان سعی دارند در ماه محرم با دولت ایران برخورد نمایند. (آنها اضافه می کنند که اگر خمینی «پیروز شود»، وضع بهایی ها در ایران غیر قابل تحمل خواهد گردید.)
- به نظر ما عمل مقامات وزارتخانه یعنی کوهن و پرشت مبنی بر تقاضا از دولت آمریکا برای اقدامات مثبت بسیار درست بوده است. از آنجایی که آمریکا حامی دولت ایران شناخته شده است هر گونه عمل آشکار آن سبب خشمگین شدن آن دسته از مردمی خواهد شد که مایلاند علیه بهاییها به اقدامات خشونت آمیز دست یازند. به نظر ما بهترین طریقه فعالیت در جهت بهبود وضعیت حاضر این است که با احتیاط به بحث پیرامون نیاز به حمایت از اقلیتها با مقامات دولت ایران پرداخته شود، که البته باید همراه با تکرار مکرر این موضوع به رابطهای مخالفین ما باشد که خشونت و اذیت و آزار بهاییها برای انقلابشان جنبه مثبتی به همراه نخواهد داشت. به عقیده ما برای سخنگویان دولت آمریکا در وطن نیز این بهترین سیاست و خط مشی میتواند باشد.
- ضریب پیچیده ای که در شرایط حاضر وجود دارد این واقعیت است که بعضی از بهاییها در چند سال گذشته در اعمالی دست داشته اند که به نظر آنها (مخالفین مسلمان – م) جنایت و فساد خوانده میشود. مهم ترین تاجر بهایی که در زمره این گروه در میآید شاید همان هژبر یزدانی صنعت گر و ملاک سرشناس باشد که از ماه اوت به اتهام استفاده نامشروع و غیر قانونی از زمینهای دولتی دستگیر شده است. آنچه که ما می خواهیم این است که تفاوتی میان افرادی که به جرم فساد و یا دیگر اعمال غیر قانونی دستگیر و محاکمه میشوند و افراد دیگر این فرقه به وجود بیاید. در رابطه با خانواده ثابت به ما گزارش شده است که همه اعضای مهم این خانواده که عبارتند از: ایرج در سوییس، هرمز در آمریکا و حبیب پدر آنها در جایی بین نیویورک و سوئیس، در خارج از ایران به سر میبرند.[1]
در سند بعدی در خصوص پیگیریهای کاردار سفارت آمریکا در خصوص فرقه ضاله بهاییت در جریان پیروزی انقلاب اسلامی
شهریور 58 بروس لینگن، کاردار سفارت آمریکا در تهران در جریان دیدارش با ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه وقت، به مساله بهائیان اشاره میکند. ترجمه بخشی از متن سند به شرح زیر است:
تاریخ: 23 اوت 1979(1 شهریور 1358)
موضوع: روابط ایران و آمریکا و موضوع حقوق بشر
«…کاردار مجدداً مسأله بهائیها را پیش کشید.[ابراهیم] یزدی جواب داد که بهائیها یک گروه سیاسی(political group) هستند که توسط شاه به آنها موقعیت ممتازی(privileged position) داده شده بود. با وجود این تا زمانی که بهائیان ایران درگیر مسائل سیاسی به عنوان یک گروه سیاسی نشوند، با آنها نیز مانند سایر ایرانیان رفتار خواهد شد. کاردار گفت که بهائیان آمریکا نگران این گروه در ایران میباشند. یزدی گفت بعضی از ایرانیان نیز نگران وضع سرخپوستان آمریکا میباشند…»[2]
در یکی از آخرین سند در خصوص جایگاه بهاییت در سیاست خارجی آمریکا موضع گیری می باشد که در مورخه 6 خرداد 1402 توسط مجلس نمایندگان آمریکا گرفته شد. نکته قابل توجه و تأمل این موضع گیری آن است که هر دو حرب مطرح آمریکا یعنی دمکراتها و جمهوری خواهان به اتفاق آراء در این موضع گیری حضور داشته اند که این هم میزان اهمیت فرقه ضاله بهاییت برای آمریکا را می رساند و هم میزان نفوذ بهاییت و همزاد او صهیونیستها در این نهاد مهم تصمیم گیر آمریکا را روشن می کند، چراکه اگر صهیونیستها موافق این موضع گیری نبودند نمی گذاشتند این مواضع اتخاذ گردد،لذا اصل موضع گیری به شرح زیر می باشد:
رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا سرکوب بهاییان در ایران را محکوم کرد
گریگوری میکس، رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان، و دیوید سیسیلین، رئیس کمیته فرعی خاورمیانه، شمال آفریقا و جهانی مبارزه با تروریسم، امروز بیانیهای را در رابطه با رای قوی دوحزبی در مورد محکومیت آزار و اذیت مردم بهائی توسط رژیم ایران منتشر کردند.
در بخشی از این بیانیه آمده:
« از آنجایی که جهان شاهد سرکوب خشونتآمیز رژیم ایران علیه مردم خود در واکنش به اعتراضات مسالمتآمیز سراسری در ده هفته گذشته بوده است، تعجبی نخواهد داشت که تخلفات و سرکوبهای فاحش دولت ایران به اقلیتهای مذهبی نیز کشیده شده باشد. ما امروز با افتخار در کنار همکارانمان ایستاده ایم تا هدف قرار دادن اقلیتهای مذهبی و سرکوب مردم بهائی توسط ایران را به صراحت محکوم کنیم»[3].
از طرف دیگر برای تشریح جایگاه فرقه ضاله بهاییت در سیاست خارجی آمریکا اسنادی را از لانه جاسوسی آمریکا در ایران (سفارت آمریکا در ایران در رژیم پهلوی) به شرح زیر ارائه می گردد.
«اسناد لانه جاسوسی» نیز به خوبی ارتباطات سازمان بهائیت را پیش از انقلاب و مقارن با جنبش ملی ایرانیان با سفارت آمریکا نشان می دهند. این اسناد به خوبی بیان می کنند که چگونه پرونده های حقوق بشری سازمان های بین المللی با برنامهریزی این سفارتخانه ها و نیروها و سازمانهای سیاسیای چون بهائیت به اجرا گذاشته می شوند.[4]
در میان «اسناد لانه جاسوسی» سندی که ارائه گردید نشان از همکاری یک «مقام نظامی» بهائی پهلوی با نیروی نظامی وزارت دفاع ایالات متحده دارد. در این سند چند نکته مهم وجود دارد که به آنها اشاره می شود:
- تعداد بهائیان در ایران کم اما قابل ازدیاد است،
- سازمان بهائیت «در سطح تصمیم گیری در دولت ایران» نفوذ کرده است،
- بخش مهمی از نفوذ بهائیت به فعالیتهای عبدالکریم ایادی مربوط است،
- سازمان بهائیت در ارتش پهلوی دارای نفوذ است،
- بخشی از سیاست های پهلوی متاثر از ایدئولوژی بهائیت است،
- ترس از عضویت در «گروه» بهائیت رو به کاهش است،
- بهائی ها بسیار ضد مسلمانان هستند،
- بهائیان روحانیت و شیعه را عامل عقب ماندگی ایران معرفی میکنند،
- ابعاد بهائیت هنوز در جامعه ایران معلوم نشده است،
- بهائیت سازمانی اطلاعاتی است که مرکز آن واقع در ساختمانی در خیابان طالقانی (تخت جمشید) نزدیک سفارت آمریکا، است.
- شاه(محمد رضا) در صورت امکان حمایت بیشتری از بهائیت خواهد کرد،
- مردم ایران نسبت به بهائیان بسیار حساس اند.
اصل سند به شرح زیر می باشد:
الف. از نظر تعداد، مذهب بهائی گری قابل ازدیاد است و در سطح تصمیمگیری در دولت ایران در حال اعمال نفوذ است. از اعضای مذهب بهائی گری می توان سرهنگ تمام عبدالکریم ایادی پزشک شخصی شاه ایران، سرهنگ تمام فریدون جم[5] (بازنشسته) سفیر ایران در اسپانیا، معلم پیشین فرزند شاه که یک بهائی متعصب و دوست صمیمی سرهنگ ایادی است و حداقل یکی از فرماندهان نیروی سلطنتی هوایی ایران، و چند تن از کارمندان عالیرتبه و معمولی نیروی هوایی را می توان نام برد.
ب. توسعه کنونی بهایی گری را ظاهراً به نفوذ سرهنگ تمام ایادی در رابطه با شاه نسبت می دهند که در نتیجه شاه شخصاً بهائی گری و ترویج آن را در ایران تصویب و تایید کرده است. بنا به گفته های دیگر این گونه پیشرفت ها مستقیماً در شرکت زنان در انتخابات، اصلاحات ارضی، و آموزش و پرورش تاثیر بسیار داشته است. ظاهراً این برنامهها به دکترین بهائی گری بیشتر شباهت دارد تا به دین اسلام.
پ. لیکن هنوز انجام مراسم بهائی گری در ملأعام محدود است، ولی ترسی از عضویت در این گروه وجود داشت، ظاهراً رو به تخفیف است. گویا بهائی ها بسیار ضد مسلمانان هستند و مسلمانان شیعه را مسئول عدم پیشرفت ایران از طریق رهبران سنتی مذهبی که بر دهقانان بیسواد تاثیر می گذارند، می دانند.
ت. با توجه به اینکه در حال حاضر در خارج از جامعه بهائیت افشا نشده، ولی چند زیارتگاه بهائی گری در ایران وجود دارد. علت این اختفاء نیز جلوگیری از برخورد با مردم مسلمان است. مهمترین ساختمان بهائیت در خیابان تخت جمشید واقع و به عنوان یک مرکز اطلاعات عمل می کند. حدود ۱۰ یا ۱۲ سال قبل وقتی که خانواده سلطنتی سفری به خارج کرده بودند، این ساختمان به وسیله مسلمانان شیعه مورد حمله قرار گرفت. بهائی ها معتقدند که در آن زمان چون شاه از حمایت کافی نظامی حاضر برخوردار نبود مجبور شده بود کمتر از بهائی ها حمایت نماید. بهائی ها در حال تهیه زمین در تهران هستند تا مکانی بهتر به عنوان پرستشگاه خود بسازند. آغاز فوری ساختمان با وضعیت مذهبی و سیاسی کنونی ایران ممکن به نظر نمی رسد.
اظهارنظرهای گزارشگر: (محرمانه غیر قابل انتشار برای ملل بیگانه)
الف. مقام گزارشگر این اطلاعات را از یک مقام نظامی که در این مورد اطلاعات بسیار دارد کسب نموده است. باید خاطرنشان ساخت که خود این شخص پیرو سرسخت آیین بهائی گری است. بنابراین درباره میزان نفوذ بهائی ها در سیاست های دولت آن طور که در بالا خاطرنشان شده است باید با این سابقه قضاوت شود…[6]
مصاحبه آقای دکتر اسماعیلی[7] در مورد جایگاه بهاییت در سیاستهای کلی استکباری آمریکا و صهیونیسم جهانی[8]:
سوال: آیا پروژه جهانی کردن این سازمان و طرفدار پیدا کردن در اقصی نقاط جهان شکست خورده است یا نه؟
فکر میکنم سؤال اصلی همین است. نکته بسیار مهمی که مغفول مانده و یکی از خطاهای شناختی ما درباره بهائیت است، پدیده حکومت واحد جهانی و سیاستهای مرتبط با آن است که کانونهای اصلی قدرت(آمریکا و اروپا) از قرن ۱۹ به دنبال آن بودهاند. اینجا باید نظر را به پارلمان جهانی ادیان در ۱۸۹۳ برگردانم که در شیکاگو(آمریکا) برگزار شد. در حقیقت از اینجاست که پیوند میان جریان جهانی قدرت و بهائیت برقرار میشود، جریانی که پشت آن فراماسونری، تئوسوفیستها[9] و مسیونرهای مذهبی هستند. نکته مهم این است که باید فراتر از بهائیت به ماجرا توجه کنیم. در حقیقت در این برهه زمانی کسانی که بهدنبال حکومت واحد جهانیاند(هژمونی آمریکایی) بهدنبال سیاستگذاریهایی برای تحقق آن هستند. یکی از مؤلفههای آن، زبان واحد است که در آن زمان، زبان اسپرانتو برای زبان واحد جهانی انتخاب شد. یک مؤلفه دیگر، دین واحد جهانی است. سپتامبر ۱۸۹۳ مصادف با چهارصدمین سالگرد وارد شدن کریستف کلمب به آمریکای شمالی، همایشی برای نشان دادن دستاوردهای آمریکا برگزار شد و پشت آن کانونهای قدرتی بودند که بعد از پشت سر گذاشتن جنگهای داخلی آمریکا به دنبال تعمیم تجربه خودشان به سطح جهان بودند. یعنی دیدند حدود ۵۰ کشور کنار هم جمع شدند و آمریکا را تشکیل دادند، این تجربه قابل تعمیم بود. چند کار باید برای آن انجام میشد. مشکلات شناسایی و زمینه سازیها باید آغاز میشد، چندین هزار نفر از تجار جهان را به این همایش بزرگ و تاریخی دعوت کردند. در دل آن همایش بزرگ، همایشی برگزار شد که به «پارلمان جهانی ادیان» معروف شد که از همان روز ۱۱ سپتامبر کلید خورد و کمتر از۲۰ روز ادامه داشت.
جالب است که روز ۱۱ سپتامبر هم بوده است!
دقیقا چون روزی که کریستف کلمب به آمریکا رسید، روز ۱۱سپتامبر بود و ماجرای ۲۰۰۱ هم به همین دلیل، آن تاریخ برایش انتخاب شد. در این مدت، جلسات محفلی برای سیاستگذاری ادیان در سطح جهان شد. بهائیت ذیل این جریان تعریف میشود. در همان زمان بودیسم جدید را معرفی کردند. قرار شد درباره ادیان سیاستگذاری شود و دستکاری در آنها در دستور کار قرار گرفت. شما میتوانید دین جدید ایجاد کنید، میتوانید اصلاح ژنتیک هم بکنید. اگر مسلمانی، مسیحی نمیشود ایراد ندارد، اسلامش را به انگارههایی که خودمان میخواهیم تغییر میدهیم یا اینکه فرقه جدیدی که وابسته به خودمان است در جامعه رواج میدهیم. در آنجا فردی به نام هِنری جساب که مسیونر(گروهی که از سوی انجمن مذهبی برای تغییر کیش و آیین کفار به سرزمینهای دیگر اعزام میشوند.) صهیون مسیحی است و ۵۳ سال در منطقه شام فعالیت کرد و یکی از نخستین نظریه پردازان صهیون مسیحی است و با بهائیان آشنا بود، نامه و گزارش از وضعیت آنان در منطقه عکا برای همایش میفرستد و کشیش دیگری آن را قرائت میکند. برای نخستین بار کانونهای قدرت و رسانهها شروع میکنند به صحبت درباره بهائیت. این فرد که بیشتر صهیونیست است تا مسیحی، چون خیلی از پروتستانها بیشتر صهیونیست هستند تا مسیحی، چراکه آن اصلاح ژنتیکی که از آن صحبت کردیم قبلا در مسیحیت تست شده بود. به هرحال همین هنری جساب بعدها در مقالهای مینویسد هیأتهای تبشیری ما مسیحیها نمیتوانند در جوامع اسلامی کار چندانی کنند،زیرا مسلمانان میگویند چون که صد آمد نود هم پیش ماست. شما میگویید عیسی مسیح؟ ما خودمان بیشتر و بهتر به حضرت مسیح(ع) اعتقاد و علاقه داریم اما معتقدیم بعد از او پیامبری هم وجود داشته است. به گفته وی هیأتهای تبشیری نه در جوامع سنی و نه در جوامع شیعی، موفقیتی به دست نیاوردند. تأکید او این بود که سرمایهگذاری روی بهائیت جواب میدهد، چراکه بهائیت به عقیده وی، یک آس جدید رو کرده است وچون از جامعه خود مسلمانان آمده است و میگوید من هم پیامبر شما را قبول دارم، آنقدر حساسیت برانگیز نیست. البته این توضیحات از من است، او اینقدر شرح نمیدهد. آن همایش سال ۱۸۹۳ بسیار مهم است. در آن سال در هند حکومت اسلامی مستقر بود، همین جریان، بودیسم را با روایت غربی در هند گسترش و تقابل جامعه بودایی و مسلمان را در آنجا افزایش دادند تا با تضعیف حکومت اسلامی و از بین بردن آن، بودیسم خودشان نه بودیسم هزارههای قبل را جایگزین کردند و اتفاقا برای مقابله با جریانهای دیگر مذهبی همان بودیسم را در غرب هم تبلیغ میکنند. اینچنین است که هند اسلامی به مرور زمان از پیکره جهان اسلام جدا میشود. همان کار را با برگه بهائیت در ایران انجام دادند. یکی از مهمترین پیشنهادهای پارلمان جهانی ادیان که اغلب مسیحیان پروتستان بودند، این بود که مسیحیت را در جهان گسترش دهند، منتها این پیشنهاد برای همه جهان عملی نبود. لذا چند کار را پیگیری کردند، اول اینکه تا جایی که میشود، هیأتهای تبشیری مسیحیت مخصوصا پروتستانیسم را گسترش دهند، دوم اینکه آموزههای واحدی را گسترش دهند که تضاد میان ادیان دیگر از جمله اسلام با مسیحیت کمتر شود و آموزههای خودشان را در قالب ادیان دیگر پرورش دهند، سوم اینکه فرقههای دیگری را که همسو هستند، در جوامع دیگر گسترش دهند. در آنجا تصمیم گیری شده و همه این تصمیمها اجرا هم شده است.
خلاصه
همچنانکه اشاره شد با تولد تفکرات بهاییت در ایران و شناخت بسترها و ظرفیت های آن توسط دول استعمار گر مورد حمایت آنها قرار گرفت. اگر بپذیریم که کشورهای غربی و بویژه آمریکا در تحت سیطره قدرت نانوشته صهیونیسم جهانی هستند، پس می توانیم نتیجه بگیریم که این کشورها از جمله آمریکا از هر وسیله ای برای سیطره بر کشورهای دنیا استفاده می نمایند. از طرف دیگر ایجاد و تقویت فرقه های مذهبی یکی از اصلی ترین اقدامات آنها برای تجزیه اقتدار کشورها و ایجاد سلطه بر آنهاست. در این راستا فرقه ضاله بهاییت مورد حمایت دول استعمارگر و صهیونیسم جهانی قرار گرفت و اقدام به تقویت و گسترش آن در کشورهای مختلف از جمله ایران نمودند. طوریکه به فرض مثال در ایران دوران پهلوی، نفوذ فرقه ضاله بهاییت در این رژیم به جایی می رسد که بالاترین مقام اجرایی کشور یعنی نخست وزیر به دست هویدا بهایی سپرده می شود. لذا از اینجاست که باید جایگاه فرقه ضاله بهاییت را در سیاست خارجی این کشورها بدست آورد، یعنی بدون هیچ گونه هزینه نظامی و لشکرکشی، کشورها را در راستای منافع خود هدایت می کنند.
[1] تلگرام از سفارت آمریکا در تهران به وزارت امور خارجه واشنگتن دی-سی، موقعیت بهایی ها، خیلی محرمانه، فوری، ۲۸ نوامبر ۱۹۷۸، اسناد لانه جاسوسی، ص ۵٧۶
[2] – اسناد لانه جاسوسی آمریکا؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ کتاب چهارم؛ صص 298 و 299
[3] – https://ir.voanews.com/a/us
[4]– سازمان بهائیت از اساس در خاک ایالات متحده پدید آمد و از آن جا بود که کلونی بهائیت به «سازمان» تبدیل شد. در واقع بر اثر روابطی که در اوایل قرن بیستم بین رهبران بهائی و برخی مقام هاای امریکایی پدید آمد فصل جدی تاریخ بهائیت آغاز شد و از آن پس بهائیت به عنوان یکی از بازیگران صهیونیستی-آنگلوساکسونی وارد صحنه سایست ایران شد. لذا روابط این سازمان و اعضای آن با نهادهای آمریکایی و از جمله سفارت این کشور در ایران قابل فهم است.
[5]– لازم به ذکر است آخرین درجه نظامی فریدون جم، ارتشبد و عبدالکریم ایادی، سپهبد بوده است.
[6]– محرمانه غیر قابل انتنشار برای ملل بیگانه، گزارش اطلاعاتی وزارت دفاع 22 جزئیات، بهائی ها، استناد لانه جاسوسی، ص 575.
[7] – دکتر اسماعیلی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و پژوهشگر مطرح سیاست، فرق وادیان در سطح کشور
[8] – سایت روزنامه جام جم https://www.jamejamdaily.ir/Newspaper اردیبهشت 1402 به مناسبت نمایشگاه کتاب سال
[9] – تئوسوفی یک فلسفه باطنی است که مبتنی بر ادیان و اسطوره های باستان ، به ویژه بودیسم است. تئوسوفی به وحدت همه زندگی و برادری همه مردم اعتقاد دارند. آنها همچنین به توانایی های عرفانی مانند شرارت ، تله پاتی و سفرهای نجومی اعتقاد دارند. ریشه ها تئوسوفی، از تئوس یونان (خدای) و صوفیه (خرد) ، می تواند به عرفانیان یونان باستان و نئوپلاتونیست ها بازگردد.