قانون جذب از موضوعاتی است که امروزه در دنیا از آن بسیار سخن گفته میشود. سخنرانان، روانشناسان، فیلم سازان و نویسندگان همگان این موضوع را به بحث گذاشته وآن را تبلیغ کرده و به عنوان یک قانون مسلم از آن دفاع میکنند. در تعریف این قانون گفته شده است: قانون جذب همان قانون جاذبه است، اما با این تفاوت که قانون جذب در حیطه افکار اتفاق میافتد. در قانون جاذبه نیوتن، کره زمین همه اجسام را به سمت خود جذب میکند، اما در قانون جذب تمام چیزهایی را که ما در ذهن تصور میکنیم به سوی ما جذب میشوند.[1]
قانون جذب توصیه میکند برای رسیدن به خواستههایمان کافیست آنها را تصور کنیم، احساس کنیم و در نهایت باور کنیم تا آنها را دریافت میکنیم. با رعایت سه ضلع مثلث تصور، احساس و باور، انعکاسی به کائنات فرستاده میشود که در طی آن خواسته هایمان را برآورده میکند.
مدعیان قانون جذب بر این باورند که این قانون همیشه فعال بوده و تجارب و شرایط هر فرد را بر اساس افکار غالب و تمایلات و انتظاراتش، رقم میزند. مدعیان اصلی این قانون معتقدند: افکار انسان میتواند بهطور مستقیم بر سلامت او تأثیر گذاشته و این به خاطر قانون جذب است. در منطق آنها کل زندگی انسان تجلی افکاری است که در ذهنش جریان داشته و او میتواند به واسطه جذب افکار مثبت، تمامی آنها را در عالم خارج عینیت ببخشد.
قانون جذب در تمایلات نزدیک به علمی، به عنوان یک تخیل، تلقی میشود و هیچ شواهد علمی تجربی برای اثبات آن وجود ندارد و به عنوان سرگرمی علمی محسوب میشود.در این باور، طرفداران به طور عمومی تکنیکهای بازسازی شناختی را با تأییدیهها و تصور ذهنی خلاق (تصور خلاق) ترکیب میکنند تا تفکرات محدود کننده یا خودخواهانه (منفی) را با تفکرات قویتر و سازگار (مثبت) جایگزین کنند. یک عنصر کلیدی این تئوری، ایدهای است که برای تغییر مؤثر الگوهای منفی تفکری، (از طریق تصور خلاق) که تغییرات مطلوب را ایجاد نماید. این ترکیب از تفکر مثبت و احساس مثبت، باور دارد که انسان میتواند با قانون انرژی پیشنهادی(بیرون از شخصیت فرد)، تجربیات و فرصتهای مثبت را جذب کند.
مروجان این قانون مدعی هستند، انسان میتواند همه چیز را به طرف خود جذب کند. همانند: مردم، شغل، شرایط زندگی، قرض، شادی، وضع سلامتی، ثروت، ماشینی که سوار شده و اجتماعی که در آن زندگی میکند. طبق مبنای این قانون، کل زندگی انسان تجلی افکاری است که در ذهنش جریان داشته و او میتواند به واسطه جذب افکار مثبت، به تمامی آنها در عالم خارج عینیت بخشیده و به آنها برسد.
این تئوری طرفدارانی در کشورهای مختلف دارد و بعضی فرقه های نوظهور آن را تبلیغ می کنند.
با این مبنا، سوالی مطرح میشود اینکه: آیا اساساً در رابطه بین انسان و کائنات خدا جایگاهی دارد؟ یا اینکه خدا چه تاثیری بر عالم دارد؟
از نگاه قانون جذب خدا نقشی بر عالم ندارد، همه چیز تحت اختیار و قدرت ذهن انسان است. ذهن انسان هر چیزی را میتواند ترسیم کند و انسان با قدرت نامحدودش میتواند آنچه را ذهن تجسم کرده جذب و ایجاد کند.
«شما با توجه به تصاویری که در ذهن خود دارید اینها را جذب میکنید. بستگی دارد چه اندیشهای در سر دارید. هر آنچه در ذهن شما میگذرد، شما آن را به خود جذب می کنید».
قانون جذب انسان محور است. آدمی هر چه را بخواهد میتواند به جهان هستی دستور دهد و جهان هستی همچون یک غول چراغ جادو مطیع انسان است.«غول همان قانون جذب است . غول همیشه حاضر است و به آنچه شما فکر میکنید میگویید و انجام میدهید گوش میدهد …… هرگز فرمان های شما را مورد سوال قرار نمیدهد همه را بسیج میکند تا شما به خواسته خود برسید» این انسان است که به کائنات فرمان میدهد و در این رویدادها خداوند نقشی ندارد جز اینکه خالق انسان و کائنات بوده است.
بنابراین با توجه به تعاریف متفاوت و مختلف از این قانون، میتوان نتیجه گرفت: مهمترین رکن در قانون جذب:
- خواستن،
- اعتقاد به برآورده شدن خواسته
- و در نهایت تجسم خواسته و آرزو است.
این انسان است که با فرمانش، تمام هستی و کائنات را برای برآورده کردن خواستهاش به خط میکند! اما حقیقت ماجرا این است که این قانون چیزی نیست جز تکیه بر امورات موهوم و تخیلی که انسانها را صرفاً مشغول به توهُّمات ذهنی و درونی کرده و با نرسیدن به خواسته، حاصلی جز حسرت و افسردگی، چیز دیگری را برای مخاطب به دنبال ندارد.
اما خدایی که قانون جذب معرفی میکند از سه حال خارج نیست:
اول اینکه قانونگذاری کرده و همه چیز را به انسان محول کرده است« شما از طریق افکار خود و قانون جذب دنیایتان را خلق می کنید همه اشخاص همین کار را می کنند» در این صورت این انسان است که قدرت خلق و ایجاد اشیاء را دارد. به عبارتی این قانون به توحید افعالی توجهی ندارد؛ زیرا بنا بر توحید افعالی، هرچیزی در جهان اتفاق میافتد از خداوند اثر پذیرفته در حقیقت«لا موثِّرَفی الوجود الا الله» (جز خداوند هیچ موجودی تاثیر مستقل ندارد).
دوم اینکه خدا نقش یک خدمتگزار و فرمانبرداری را دارد که منتظر است انسان تصور و تجسم کند، تا او هم به وظیفهاش عمل کرده و فرمانبری کند؛ یک رابطه یکطرفه که انسان طلب میکند و خداوند بدون تکلیف و مجازاتی به او میبخشد. «ماموریت شما آن ماموریتی است که به خودتان می دهید، شمایید که زندگی خود را خلق میکنید نه حالا، نه هیچگاه کسی به داوری آن نخواهد ایستاد». خدایی که در خدمت برآوردن خواستههای انسان است، نیازی به پیروی و اطاعت از او هم حس نمیشود در حالی که خدایی که خلق میکند، تدبیر هم به دست اوست. همه چیز تحت اراده اوست تا او اراده نکند چیزی محقق نمیشود، نه اینکه آنچنان که قانون جذب میگوید همه چیز موکول به اراده انسان باشد.
سوم اینکه خدا همان نیرویی است که درون ما نهفته است و با آن میتوانیم کار خدایی کنیم«بزرگترین راز آفرینش این است که قلمرو کائنات در درون ماست و این مفهوم را میرساند که هوش بیکران، عقل و دانایی بیانتها، قدرت لایزال، شعور باطن و عشق و محبت ابدی و راه حل تمامی معماهای بغرنج، در ضمیر باطن ما پنهان است و گستره ای پایان ناپذیر دارد.»
بنا بر این سه برداشت:
- خدایی که قانونگذاری کرده و دنیا را به حال خودش رها کرده
- و خدایی که ماموریت دارد تا انسان را بدون تکلیفی و مجازاتی به آرزوهایش برساند
- و خدایی که وجود خارجی ندارد جز اینکه نیروی درونی انسان باشد،
در هر سه حالت با هستی بخشی روبرو هستیم که قوه قاهرهای بالاتر از او وجود دارد. به عبارتی در قانون جذب با انسانی روبرو هستیم که محور عالم اوست؛ اراده با اوست؛ خالق و مخلوق هم خود اوست.
با این معنا توحید ذاتی خداوند متعال هم نفی میشود. چراکه با قبول توحید ذاتی، تمام جهان دردست خداست و مبدا تمام امور هم خداست( و الی الله ترجع الامور[1])، در عین اینکه عالم خلقت تنها یک خدا دارد. برخلاف قانون جذب که به کائنات نقش خدایی میدهد تا به واسطه تجسم و تصوری که ابتدا بحث مطرح شد خلق و ایجاد کند و به خواسته های بدون مرز و معیار انسان پاسخ دهد.
یعنی در مجموع قانون جذب، یک تئوری سکولاریستی و بی دینی است که در صدد حذف خداوند و تمام ادیان الهی از صحنه زندگی بشر می باشد. با حذف خداوند قادر متعال در زندگی انسان و ادیان الهی بویژه دین کامل و ختمی اسلام، معلوم نیست تئوریسن های این نظریه چه خوابی برای بشر دیده اند!!!! پشت این تئوری _قانون جذب_ مثل دیگر فرقه های و عرفان های نوظهور یهودی صهیونیست دیگری است!!! چون طرفداران این نظریه بیشتر در مهد صهیونیسم یعنی کشور شیطان بزرگ-آمریکا- قرار دارند!!!
اما جالب است بدانید که ریشههای قانون جذب در عرفان کابالا قرار دارد.
قانون موسوم به جذب، یکی از جریانهای انحرافی موجود در کشور است که ریشه در عرفان «کابالا» دارد. این قانون در معنویت کابالایی با عنوان قانون قاطعیت مطرح است. بر اساس قانون قاطعیت هنگام دعا نباید هیچ گونه گریه و زاری کرد؛ بلکه با فریاد و به صورت کاملاً قاطعانه باید خواسته خود را از خدا مطرح کرد.
«قانون جذب»، از مباحث جادوگری، به سمت جریان «کابالا» (عرفان یهود) کشیده شده است. «کابالا» یک آئین جادویی است که در جستجوی نیروهای ناشناخته و تأثیرگذار بر عالم و نفوذ ساختار خلقت است. قانون جذب در «کابالا» با نام قانون قاطعیت مطرح شده است. کابالیستها معتقدند، برای دستیابی به خواستههایشان، هنگام دعا کردن باید با قدرت از خدا بخواهند تا خداوند آن کار را انجام دهد[2].
مهمترین منبعی که در کابالا برای نخستین بار به نیروها و انرژیهای کیهانی و نقش آنها بر سرنوشت انسان و نقش انسان در کنترل انرژیها اشاره شده است، کتاب زوهر است. از دیدگاه کابالا زوهر یک کتاب مذهبی نبوده و بلکه کتابی است که به رابطۀ بین نیروهای غیبی و تأثیرات آن بر انسان پرداخته و سعی دارد رموز کتاب مقدس را آشکار کند[3]. زوهر کتاب مقدس را تنها روایاتی ساده و کلماتی عادی قلمداد نمیکند، بلکه هر کلمه از عهد عتیق را حاوی یک راز متعالی میداند که اگر به باطن آن بتوان راه یافت، مفهوم والای آن آشکار خواهد شد. یکی از این اسرار، انرژیهای کیهانی است که با رمزگشایی از تورات میتوان به وجود آنها پیبرد.
به تصریح کابالا، کتاب مقدس تنها نقل داستان نبوده و با رمز گشایی از این داستانها میتوان به اسرار عالم دست یافته و نحوه کنترل رازهای حاکم بر سرنوشت انسان را فرا گرفت[4]. تورات آکنده از اشاراتی است که تنها میتواند مربوط به انتقال انرژیهای مثبت و منفی موجود در فضا باشد و زوهر بر اساس تورات به رابطه تنگاتنگ انسان و کیهان اشاره دارد و تأکید میکند که انسانها نیز تعیین کنندۀ فعالیتهای کهکشانی و جهانی هستند[5].
کابالیستها راز کشفِ هدف و معنای زندگی را در شناخت نقشۀ کلی خلقت میدانند. این شناخت به آنان میآموزد که هدف آفرینش و خلقِ یک مخلوق، سرشار کردن او از لذت نامحدود است[6]!این ایده موجب شد، کابالیستها به تمام قوانین حاکم بر جهانهای فیزیکی و روحانی به عنوان انرژیهای مثبت و یا منفی بیندیشند که در جهت ایجاد فضایی در کسب لذت نامحدود برای مخلوقات عمل میکند. آنان معتقدند، اگر این انرژیها توسط انسان شناخته شود، او قادر خواهد بود سرنوشت خود را تغییر داده و در بهترین حالت زندگی کند. این نیروها نشأت گرفته از نیروی اعظم است که میتواند روان انسانها را کنترل کرده و در عین حال زمینه پیشرفت در زندگی مادی را نیز برای آنان فراهم بکند[7].
بنابراین میتوان کابالا را به عنوان یکی از ریشههای اصلی قانون جذب محسوب کرد. عرفان کابالا معنویتی است که پُر از خرافات و انحرافات پیدا و پنهان است که عمیقاً این معنویت یهودی را به برخی باورهای انحرافی همچون، جادوگری کشانده و رسماً آئین سحر و جادو در کابالا، به عنوان یک امر مقدس به شمار میآید.
قانون جذب نیز در حقیقت شعبه ای از معنویت کابالایی است که توسط صهیونیست های یهودی تبلیغ می شود.
منابع:
1- روزنامه جوان، کد خبر: 1072866.
2- راندا برن، راز، ترجمه نفیسه معتکف، ص 84.
3- جو ویتالی، کلید راز گمشده جذب خواسته ها، ترجمه فریده همتی، ص36.
5- فرقه نیوز
6- ادیان نت
[1] – آیه 109 سوره آل عمران
[2] – مظاهری سیف، حمیدرضا، نگاهی متفاوت به قانون جذب، قم، نشرمعنویت پژوهی، ص 19
[3] – برگ، فیلیپ اس (1989م) کابالا برای همه. نیویورک، نشر مرکز تحقیقات علوم کابالا، چاپ اول، ص 326.
[4] – برگ، فیلیپ اس (1991م) ستاره بینی، ارتباط با ستارگان. نیویورک، نشر مرکز تحقیقات علوم کابالا، چاپ اول، ص228.
[5] – برگ، فیلیپ اس (1989م) کابالا برای همه. نیویورک، نشر مرکز تحقیقات علوم کابالا، چاپ اول، ص 332.
[6] – کوسنک، تونی، بی تا، آموزشهایی در مورد دانش کابالا. بی جا، بی نا، ص12
[7] – برگ، فیلیپ اس (1989م) بازگشت روح، تناسخ. نیویورک، نشر مرکز تحقیقات علوم کابالا، ص 164.