تورات و ترور
سید حسن موسوی| شواهد تاریخی گویای این هستند که جمع‌آوری تورات موجود، در قرن یازدهم و دوازدهم میلادی پایان یافته و در این زمان تألیف شده باشد. می‌توان گفت این کتاب تحریف‌شده منشأ قریب به‌اتفاق بسیاری از خصایص و ویژگی‌های تنفربرانگیز و غیر انسانی یهودیان است.

از جمله آموزه‌های غیر انسانی که به وفور در تورات مشاهده می‌شود، ترویج خشونت، قتل، غارت، ترور و بی‌ارزش بودن جان و مال و ناموس غیر یهودیان است. در تعالیم مذهبی این قوم تنها یهود به‌عنوان انسان معرفی شده و به گفته آن‌ها «دیگر انسان‌ها حیواناتی هستند، به‌شکل انسان.» این نکته اساس رفتارهای خودپرستانه، خیانت‌آمیز و خشن آن‌ها علیه دیگران است.

بنابر آموزه‌های روشن و بی‌پرده تورات در مورد قتل و جنایت، قتل یکی از سه گناه کبیره یهود (در کنار بت‌پرستی و زنا) است که دادگاه‌های مذهبی و مقامات عرفی یهودی دستور دارند که قاتل یک یهودی را حتی سنگین‌تر از قوانین موجود و فراتر از اختیار انشان تنبیه کنند. در مقابل، اگر شخصی یهودی مرتکب قتل یک غیر یهودی شده باشد، هیچ دادگاهی حق محاکمه و مجازات این شخص را ندارد.

گردآورندگان تورات موجود، این کتاب آسمانی را چنان به فرهنگ جنایت، کشتار و بی‌رحمی مبدل کرده‌اند که گویا در آیین الهی و آسمانی حضرت موسی (ع) هیچ رحم و محبت و شفقتی وجود ندارد و از این پیامبر مظلوم خدا، چنان چهره خشنی معرفی کرده‌اند که هر کس از یهودیان که در برابر بیگانگان (گوئیم) خشونت و جنایت بیشتری روا دارد، مأجورتر خواهد بود.

در تورات آمده است که بعد از یکی از جنگ‌ها که لشکریان بنی‌اسرائیل پس از قتل همه مردان و غارت تمام اموال و نابودی شهری بازمی‌گشتند، حضرت موسی (ع) در استقبال از لشکریان وقتی متوجه زنده ماندن زنان شد، اینگونه دستور کشتن آن‌ها را صادر کرد و موسی به ایشان گفت: «آیا همه زنان را زنده نگه‌داشتید؟ پس الآن هر ذکوری از اطفال را بکشید و هر زن بیوه را بکشید و…»

در چنین مذهب نژادپرستی که این جملات از زبان پیامبر خدا نقل و تقدیس شود، به‌راحتی می‌توان رفتار پیروان آن را هم پیش‌بینی کرد. به‌راستی آیا جنایت بی‌شمار یهودیان صهیونیست، بر پایه همین آموزه‌های شیطانی نیست؟

تأسف‌آور آن‌که این رجال منفعت‌طلب بسیاری از اعمال شنیع خود را در مورد دیگران به خداوند نسبت داده و به دروغ خود را مطیع اوامر الهی معرفی می‌کنند. در بخش دیگری از تورات آمده است: «و چون یهوه خدایت ایشان را به دست تو تسلیم نماید و تو ایشان را مغلوب سازی، آنگاه ایشان را بالکل هلاک کن و با ایشان عهد مبند و بر ایشان ترحم منما… و تمامی اقوام را که یهوه به دست تو تسلیم می‌کند، هلاک ساخته و چشم تو بر آن‌ها ترحم ننماید… .»

آیا علمای یهود از خود نمی‌پرسند که خداوند پیامبران را برای هدایت و ارشاد مردم می‌فرستد یا برای قتل عام آن‌ها؟ حتی اگر بتوان جنگ و کشتن را برای قوم معاند توجیه کرد، اما خشونت در مورد کسانی که می‌خواهند با یک پیامبر یا حتی با پیروان آن پیمان بندند، هیچ توجیهی ندارد. چنین دینی چگونه می‌خواهد مردم گمراه را جذب و هدایت کند؟ و اگر چنین هدفی ندارد، پس برای چه نازل شده است؟

همین تورات در مورد شهری که بعضی از جوانان آن‌ها می‌خواهند به سراغ غیر خدای بنی‌اسرائیل بروند، دستور می‌دهد: «البته ساکنان آن شهر را به دم شمشیر بکش و بهایمش را با دَم شمشیر هلاک نما و شهر را و هرچه در آن است، با تمامی غنیمتش برای یهوه خدایت بالکل بسوزان.» هیچ‌گاه در توضیح‌ها و تفسیرهای تورات اشاره نشده که در این میان جرم حیوانات بی‌زبان چیست؟ البته واضح است که این‌گونه سخنان در باب کشتار وسیع و قلع و قمع مردمان خالی از اغراق و افراط نیست. اما از همین اغراق‌ها و بعضاً دروغ‌ها خوی خشونت‌طلبی و جنایتگری بنی‌اسرائیل نمایان می‌شود که با نگارش این کتاب تمام سعی خود را کرده‌اند تا روحیه جنایتگری را به نسل‌های آینده خود نیز منتقل کنند.

در تورات در مورد جنگ با ساکنان «سیحون» آمده است: «و تمامی شهرهای او را در آن وقت گرفته، مردان و زنان و اطفال هر شهر را هلاک کردیم که یکی را هم باقی نگذاشتیم.» آیا کشتن اطفال و زنان یک قوم افتخاری برای بنی‌اسرائیل دارد که این جنایات را به صراحت و با افتخار بیان می‌کند؟ امروز نیز از همین داستان‌های آمیخته با دروغ و خشونت است که احکام عملی و قوانین اجتماعی یهودیان استخراج می‌شود. از همین روایات است که بسیاری از مفسران خاخامی گذشته به این نتیجه رسیده‌اند که در زمان جنگ همه بیگانگانی که به جمعیت دشمن تعلق دارند، می‌توانند یا حتی باید کشته شوند. به‌طوری که در برخی منابع به صراحت گفته‌اند: باید بهترین بیگانگان را کشت. آیا این نهایت قضاوت قلب استراتژیک یک قوم نیست؟ و آیا ترور بهترین نیروهای فکری و معرفتی ما نظیر شهدای هسته‌ای تحت این حکم شیطانی به اجرا در نیامده است؟

هر چند خوی ستیزه‌جویانه یهودیان همواره در طول تاریخ حیات ننگین این قوم، آنان را همراهی کرده و خصوصاً پس از تأسیس رژیم جنایتکار صهیونیستی، نمایان‌تر شده است. اما از سال ۱۹۷۳ بود که دیدگاه خشن کشتار جمعی به‌صورت رسمی به نظامیان مذهبی اسرائیل عملاً آموزش داده شد. این ترغیب‌های رسمی برای اولین بار در جزوه‌ای مطرح شده که فرمانده منطقه مرکزی ارتش رژیم صهیونیستی منتشر کرده است. خاخام بزرگ ارتش در این کتابچه می نویسد: «وقتی که در جریان یک جنگ یا به هنگام یک تعقیب مسلحانه با یک هجوم نیروهای ما در برابر غیر نظامیان قرار می‌گیرند که نمی‌توان مطمئن بود که به ما آسیب نخواهند رساند، این غیر نظامیان بنا بر هلاخا می‌توانند و حتی باید کشته شوند. به هیچ روی نمی‌توان به یک عرب اعتماد کرد، حتی اگر متمدن به نظر بیاید. در جنگ زمانی که لشکریان ما به یک یورش نهایی دست می‌زنند، هلاخا به آن‌ها اجازه و فرمان می‌دهد که حتی از غیر نظامیان خوب کشتار کنند.»

پس از انتشار این جزوه بود که صراحت در بیان نقشه‌های ترور، مشخص کردن اشخاص مورد نظر و حتی شکنجه‌های غیر انسانی دستگاه‌های تروریستی صهیونیستی در میان مسئولان و رسانه‌های رژیم غاصب رواج یافت. سران تروریسم صهیونیستی کتاب‌های مفصلی درباره سازمان‌های گوناگون تروریستی وابسته به دولت غاصب اسرائیل تألیف، تدوین و منتشر کردند و در نهایت گستاخی و بی‌پروایی درباره عقاید، ایدئولوژی جنایت‌ها و شکنجه‌های این سازمان‌ها بدون هیچ ترس یا احساس شرمی مباحث مبسوطی را مطرح کردند.

مارتین وان گریوانه استاد تاریخ در دانشگاه عبری اسرائیل در این رابطه می‌گوید: «یاید فلسطینیان را تا آنجا که لازم است، کشت. کسی که نتواند برای حفظ کشورش دست به جنایت بزند، شایسته کشورداری نیست. پس از قتل عام فلسطین باید دیوار بلندی را برای جداسازی مناطق فلسطین و اسرائیل احداث کرد. به‌طوری که ارتباط این دو بخش تماماً قطع شود. اگر جنایتی در زمان مناسب صورت بگیرد، قابل بخشش است و من می‌توانم در جامعه‌ای که برای پایان دادن به جنایت دست به جنایت می‌زند، زندگی کنم.»

«مناخیم بگین» ششمین نخست وزیر رژیم غاصب و برنده جایزه صلح نوبل می‌گوید: «شمشیر مقدس که نماد قدرت و خشونت است، مورد پسند همه صهیونیست‌ها است. بزرگان یهود بارها تحسین و شیفتگی خود را نسبت به آن ابراز داشته‌اند. نیروی پیشرفت در تاریخ جهان صلح نیست بلکه شمشیر است.»

«ژابوتسکی»، یکی از متفکران یهودی خطاب به دانشجویان یهودی خود در وین می‌گوید: «شمشیر را نگاه دارید زیرا پیکار با شمشیر، ابداع آلمان‌ها نیست، بلکه ملک اجداد نخستین ماست. تورات و شمشیر از آسمان برای ما فرود آمده‌اند.»

حتى «مارتین لوتر» آلمانی که تعلق‌خاطری نیز به یهودیت داشت، نمی‌تواند از این نکته مهم تاریخی بگذرد که در روز عید پاک، یهودیان خون مسیحیان را می‌نوشند و اطبای ایشان مریض‌های مسیحی را مسموم می‌سازند.»

آنچه بیان شد، تنها گوشه‌ای از جنایات فراوان این رژیم بود. قضاوت قلب استراتژیک این اندیشه دریایی خون‌آلود و بی‌کرانه است. اکنون که یهود طبق پیش‌بینی و انذار آیات ابتدایی سوره بنی‌اسرائیل، سلطه و غارتگری دوم خود را سپری می‌کند، شناخت روحیه خشن و ستیزه‌جویانه این قوم در فلسطین اشغالی و غزه و لبنام می‌تواند درک بهتری از اقدامات جنایتکارانه رژیم صهیونیستی به دست دهد. نگارش چند مورد از جنایات و نظرات اندیشمندان یهود حق مطلب را ادا نکرده و پهنه مفهومی را به‌صورت کامل روشن نمی‌کنند اما در محضر اهل تفکر و اندیشه شاید پرده‌ای از ابهامات این تفکر شیطانی برداشته شده باشد که گفته‌اند: «العاقل یکفیه الاشاره.»

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.