فرقه پژوهی
خاطره تعریف کردن، آن هم وسط جمع، خیلی جذاب است. خیلی ها آنقدر تحت تاثیر جمع قرار میگیرند که اصل ماجرا را طوری دیگر تعریف میکنند و در نهایت خاطره تبدیل به یک افسانه میشود که هرگز اتفاق نیفتاده و البته با گفته های قبلی گوینده تفاوت زیادی دارد.
مخاطبین تحت تاثیر داستان قرار میگیرند اما بعد از کمی دقت متوجه میشوند که گویا پیاز داغ قضیه را زیاد کرده تا مخاطبان را به خودش جذب کند.
اخیرا در مشاهده قسمتهای مختلف فیلم “دروازه” (1)که توسط تشکیلات بهائیت از زندگی باب تهیه شده، چنین احساسی به انسان دست میداد. مثلا در داستان اعدام باب، گفته شده که ۷۵۰ نفر(!!!) در خط آتش ایستادند و به سمت باب تیر اندازی کردند. بعد از اتمام تیراندازی همه مشاهده کردند که به طرز معجزه آسایی باب ناپدید شده و او را در اتاقکی که در همان اطراف بود یافتند در حالی که مشغول نوشتن متنی بود(!!!)
مخاطب فیلم در این قسمت احتمالا تحت تاثیر جذابیت داستان قرار میگیرد اما حتما بعدا به خاطرش می آید که طبق بیانات خود پیشوایان بهائی و البته تصریح مبلغان بهائیت، معجزه باب، همان کتاب اوست نه هیچ چیز دیگر… تشکیلات بهائی از طرفی ادعا میکند که باب و بهاء هیچ عمل غیر عادی و معجزه گونه ندارند اما از طرف دیگر در موارد مختلف نقل تاریخ، اینگونه اقدامات عجیب را برای آنها نقل میکنند.
مخاطب اما هوشیار است و میداند که دلیل نقل این کرامات و معجزات در لابلای تاریخ باب به چه دلیل است. همه ما میفهمیم که تفاوت افسانه با واقعیت چیست حال سوال مهم از تشکیلات بهائیت این است که :
باید نبودن معجزه در بهائیت را بپذیریم یا افسانه اعدام باب را؟
پی نوشت:
1-انشالله در یک مطلب این فیلم مورد بررسی قرار خواهد گرفت .