فرقه پژوهی
یکی از بدعت های خطرناک صوفیان، تفسیر به رأی و بازی با الفاظ است. صوفیه به منظور تطبیق عقاید و آداب و مبانی خود بر مبانی اسلامی، هرگونه تأویل و توجیه را در قرآن و حدیث و نصوص شرع برای خود جایز شمرده اند و هرجا ظواهر و نصوص شریعت را با عقاید مقبول خویش معارض یا مخالف دیده اند، دست به تأویل آن نصوص زده اند تا تضاد آن دو را از بین ببرند و گویند از چهار صد و هفت آیه قرآن در تأیید مبانی و اصول خود بهره گرفته اند. آنها به راحتی اسم این تطبیق ها و تأویل ها و توجیهات را «تفسیرباطنی» نامیده و معانی استخراج شده را رموز، اشارات، بطون، دقایق، مغز، لب قرآن و حدیث نام نهاده اند و برای توجیه کار خود اینگونه گفته اند: «ما ز قرآن مغز را برداشتیم پوست را پشت خران بگذاشتیم»!
این شیوه در بین سایر اقوام و امم نیز وجود داشته که غالبا به منزله ای برای اثبات عقاید و آرای تازه و بی سابقه و یا چون (سپری) برای اجتناب از ظواهر سخنانی که گمان می رود با مقتضای عقل باذوق موافق نیست به کار رفته است. مانند.
به هر حال صوفیه در بسیاری موارد به تأویل تمسک جسته اند و آن را تنها راه هدایت شناخته اند و برای این منظور باب وسیعی برای تأویل آیات و نصوص باز کرده و آنها را برطبق عقاید و خواسته های مسلکی خود تأویل و توجیه نموده اند، که از معاصرین آنان مصطفی آزمایش و دارو دسته ایشان است که کلاسها و جلسات تفسیر قران و روایات هفتگی دارند و در زمینه های حجاب و جهاد و در زمینه های راه رسیدن به خدا و…. افاضه فیض به تفسیر و تاویل شخصی بدون هیچ سند و مدرکی می نمایند. از قدمای صوفیه نیز می توان شیخ ابونصر سراج را به عنوان نمونه درنظر گرفت، که وی کتاب «اَللَّمَعُ فِی التَّصَوُّفِ» را برای توجیه مسائل مربوط به صوفی گری و تطبیق آن با اسلام نگاشته است،
کار و سبک و شیوه آنان بدینگونه است که در تاویل و توجیه خود در هر موضوع با استشهاد از چند آیه و چند حدیث موضوع را با موازین شرعی تطبیق نموده و به همه آنها رنگ و بوی اسلامی می زنند! و آن را در قالب و رنگی اسلامی با اهداف سیاسی خود پیوند می کنند. آنها مقید به حد و حدود و الفاظ و معانی آن ها نیستند، بسیار دیده می شود که آنان کلمات را با کوچکترین مناسبت بر یک سلسله معانی که میل دارند تطبیق می کنند بی اینکه ابدا مراعات لغت و موازین سخن سنجی و ادبیات و معانی رابنمایند.
نظایر این تأویلات عجیب و غریب در کتب و سخنرانیهای صوفیان فراوان است، صوفیان در این کار تنها نیستند، سایر منحرفان نیز در تفسیر به رأی با آنها همصدا هستند. آنان برای اینکه در این مسیر تنها نباشند از سایر فرقه ها همچون بهائیت، منافقین، شیخیه و…کمک شایانی در تفسیرات و تأویلات خود می گیرند.
روشن است این جریان تفسیر به رأی و تأویلات شخصی می تواند هرج و مرج غریبی در تمام پیام ها و تعلیمات دستورات، معارف و حقایق دینی و حتی در بینش مردم ایجاد کند و ارزش همه آنها را از بین ببرد؛ زیرا با این ترتیب سدها شکسته می شود و هر آیه و روایتی را بر معنی مورد نظر که میل داشته باشند با هر انگیزه ای چه سیاسی و چه غیر سیاسی تطبیق می دهند.
با نگاهی به قرآن درمی یابیم که صریحا می فرماید: قرآن را «بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبینٍ» به زبان عربی روشن و همه کس فهم نازل شده، یعنی همان طور که مردم مفاهیم و الفاظ خود را به یکدیگر القا می کنند، قرآن کریم نیز حقایق را شرح می دهد و منظور خود را بیان می کند. منتهی قرآن طوری است که هرچه درآن بیشتر تعمق شود مطالب تازه تری به دست می آید، بدون اینکه لازم باشد انحرافی از موازین و قواعد لفظی پیداکرد. از طرفی قرآن پیروی از متشابهات را ممنوع ساخته است و این خود دلیل روشنی بر ابطال طرز تفکر صوفیان است. زیرا صوفیان بسیار علاقه دارند از متشابهات قرآن در جهت امور فرقه ای و توجیه کارهای انحرافی خود استفاده کنند.
مواردی همچون استفاده از آیات جهاد و جنگ در تفسیر و تأویل ترور شخصیت های مهم کشور ما و یا استفاده از آیات حجاب و تاویل آن به بی حجابی و آ زادی و….همه موارد شاهکار این فرقه در استفاده از آیات و روایات است.
با تشکر از ” م . ا “