تبلیغ کودکان

تشکیلات بهائیت پرونده های باز تبلیغ غیرقانونی خود برای کودکان مناطق محروم، از زمان ریاست جمهوری خاتمی را اتهامی مستمر به خود برشمرد؛ اما گذشته از شواهد و مدارک میدانی، تعالیم و طرح ریزی های سازمانی بهائیت، همگی به تبلیغ کودکان و سوءاستفاده از نقطه ضعف افراد گواهی می‌دهد!

تشکیلات بهائیت بر خلاف سیاست تبلیغی خود در مناطق محروم و برای کودکان، باز بودن پرونده تبلیغات غیرقانونی عده‌ای از جوانان بهائی برای کودکان مناطق محروم را اتهامی به بهائیت برشمرد!

کانال تشکیلات بهائیت از باز بودن پرونده های تبلیغ غیرقانونی جوانان بهائی برای کودکان مسلمان در مناطق محروم، از زمان ریاست جمهوری خاتمی تاکنون خبر داد. البته تشکیلات بهائیت تلاش داشت گسیل سازمانی مبلّغینش به مناطق محروم را با اهداف خیرخواهانه و آموزشی و نه تبلیغ بهائیت جلوه دهد.

چنانکه در متن این پیام آمده است: «پرونده هایی مربوط به زمان ریاست جمهوری خاتمی وجود دارد که عده زیادی از جوانهای بهائی به مناطق محروم شهرهای بزرگ می‌رفتند؛ مناطقی که در آن اعتیاد و سرقت و فروش مواد مخدر بیداد می‌کند. زیر سایه‌ای زیلو پهن می‌کردند که از کنارش یک جوی آب کثیف رد می‌شد و با بچه‌های کوچه، روی زیلو می‌نشستند، درباره دانش و پیشرفت و حقوق کودک حرف می‌زدند؛ یا برایشان کارگاه‌های هنری تشکیل می‌دادند. اینها را به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق فعالیتهای اجتماعی در مناطق محروم دستگیر کردند. در این مورد حتی والدین کسانی که زندان بودند، استشهادنامه‌ای میان همان مردم محروم محل تنظیم کردند که آیا شما گروهی که می‌آمدند را می‌شناختید و همه گفتند بله، می‌شناختیم و چقدر خوب بودند؛ از وقتی آمدند، اخلاق بچه‌های ما تغییر کرد و حیف که دیگر نیامدند و… و پرسیده بودند که آیا شما می‌دانستید اینها بهائی بودند و گفته بودند که نه، به هیچ وجه. در تمام محله‌هایی که استشهاد جمع شد، همه اذعان کرده بودند که ما به هیچ عنوان نمی‌دانستیم این گروه‌ها بهائی هستند.»(1)

اما تشکیلات بهائیت در حالی ادعا دارد که مبلّغینش در مناطق محروم، با کودکان مسلمان درباره حقوق کودک حرف می‌زدند و کسی از اعتقاداتشان خبری نداشت که:

اولاً: تبلیغ بهائیت از مهم ترین اموری است از جانب پیشوایان این فرقه بر بهائیان واجب شده و به زمان و مکان خاصی هم محدود نمی شود: «اهمّ امور تبلیغ امرالله (بهائیت) و… تکلیف هر نفسی از احبای الهی این است که شب و روز آرام نگیرند و نفَسی برنیارد جز به فکر نشر نفحات الله.»(2)

در این بین، پیشوایان بهائیت مبلّغین خود را به سوءاستفاده از سادگی کودکان و نقطه ضعف افراد برای تبلیغ بهائیت رهنمون ساخته‌اند: «ای یاران الهی شرکت خبریه از تأسیسات ربّ البریّه است؛ زیرا مربّی ایتام و کافل راحت فقراء و عجزاء و مساکین انام است و سبب تعلیم اطفال و تبلیغ حضرت رحمن. باید این شرکت خیریّه را نهایت اهمیت بدهید تا نفوسی از مبلّغین تعیین گردند و در اطراف به تبلیغ پردازند.»(3)

ثانیاً: علاوه بر ساختار اعتقادی بودن تبلیغ بهائیت برای کودکان و قشر آسیب پذیر جامعه، تشکیلات بهائیت تلاش کرده تا زمینه عملی آن را با نفوذ اقتصادی و پرورش پر تعداد مربیّان کودک فراهم کند. در این راستا نهاد رهبری بهائیت در راستای تحقق سیاست تبلیغ، فریب و بهائی سازی کودکان در سال 2010 میلادی، از تربیت صد و سی هزار معلم کودک در قالب طرح توسعه خود پرده برادری کرد: «در محیط های گوناگون و در همۀ قارّات… تعداد کل کسانی که بالقوه می‌توانند در مقام معلمین کلاسهای کودکان خدمت کنند، در طی پنج سال تقریباً دو برابر شده و به حدود 130.000 نفر بالغ گشته است.»(4)

ثالثاً: تبلیغ بهائیت با سوءاستفاده از نقطه ضعف افراد، اتهامی جدید به بهائیان نیست؛ بلکه پیشوایان بهائی از سیره بودن تلفیق خدمات اجتماعی با تبلیغ در مسلک بهائیت پرده برداشته‌اند: «الان در جمیع محافل احبای الهی جمع می‌شوند و به نهایت محبت و الفت و سرور با همدیگر ملاقات می‌کنند؛ تبلیغ امرالله می‌کنند؛ به تعلیم نفوس جاهله مشغولند و تألیف بین قلوب می‌کنند و اعانت فقرا کرده و در فکر معیشت عَجزه می‌افتند؛ معالجه بیماران می‌کنند و به فریاد بیچارگان می‌رسند.»(5)

با این حال، گذشته از شواهد و مدارک میدانی و سیاست انکار بهائیت، چگونه این تشکیلات، ضمن اعتراف به نفوذ گسترده و سازمانی به مناطق محروم کشور، مدعی می‌شود که بر خلاف تعالیم و طرح ریزی خود به دنبال تبلیغ غیرقانونی فرقه ضالّه بهائیت نبوده است؟!

پی‌نوشت:

1- به نقل از کانال های تبلیغی تشکیلات بهائیت.

2- محمدعلی فیضی، رساله راهنمای تبلیغ، بی‌جا: بی‌نا، چاپ سوم، 128 بدیع، ص 17.

3- عباس افندی، مکاتیب، نسخه الکترونیکی، ج 2، ص 115.

4- قسمت هایی از پیام بیت العدل خطاب به هیأت های مشاورین قاره ای، مورخ: 28 دسامبر 2010.

5- عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان: لجنه ملّی نشر آثار امری، 1921 م، ج 1، ص 221.