فرقه پژوهی
جریانهای باطل برای ایجاد فتنه و فراهم کردن مقبولیت در بستر جامعه، تلاش میکنند چهرهای حقطلب از خود نشان دهند، به همین خاطر جریان باطل، هیچگاه باطل خویش را بدون پوشش حق در جامعه مطرح نمیکند.
امیرالمؤمنین در تحلیل عملکرد جریان باطل در ایجاد فتنه در جامعه میفرمایند: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ … فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِینَ وَ … وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ وَ یَنْجُو الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى»؛[1] «ابتداى ظهور فتنهها هواهایى است… اگر باطل از آمیزش با حق خالص مىشد، راه بر حقجویان پوشیده نمىماند… ، ولى پارهاى از حق و پارهاى از باطل فراهم شده و در هم آمیخته مىشود، در این وقت شیطان بر دوستانش مسلط مىشود و آنان که لطف حق شاملشان شده نجات مىیابند».
«محمد اسماعیل صلاحی»، مدعی قطبیت دراویش گنابادی، در اقدام جدید خود برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران، با انتشار پیامی، نسبت به خبر ترور ساختگی مولوی عبدالحمید واکنش نشان داد و در انتهاء پیام خود نوشت: «… البته ترور و فَتک در اسلام حرام و نهی شدید از آن رسیده و مرتکب و دستوردهنده چنین عملی باتفاق عموم مسلمانان اعم از شیعه و سنی مسلمان نیست، زیرا همانطور که مستحضرید از پیامبر به طرق مختلفه روایت شده که فرمود: «لیس فی الاسلام ایماء و لا فتک، إنَّ الإیمانَ قَیدَ الفَتْک»؛[2] «حیله و ترور، چیزی نیست که در اسلام بوده باشد، زیرا که خداباوری انسان را از ترور باز می دارد».
صلاحی، در پیام خود با آمیزش حق و باطل، تلاش کرد تا در جامعه فتنه ایجاد و نظام اسلامی ایران را مسبب ترور مولوی عبدالحمید معرفی کند. این در حالیست که جهتدهی حاکم بر اداره جامعه، قوانین اسلامی است و هیچگاه نظام اسلامی، مخالفین خود را با امور غیرشرعی حذف نخواهد کرد.
بزرگان شیعه در طی تاریخ، هیچگاه مخالفین اعتقادی خود را ترور نکردند؛ امروزه نیز اداره جمهوری اسلامی در دست فقیه شیعی میباشد که تمام جهتگیریهای فکری و عملی ایشان، بر اساس مبانی فقهی شیعه میباشد.
تاریخ گواه است که در جامعه اسلامی، افرادی وجود داشتند که وجود مخالفین خویش را برنتافته و دست به حذف فیزیکی آنها زدهاند، ولی هیچگاه این افراد در جامعه شیعی، به عنوان الگو مطرح نبودهاند؛ «بلاذری» درباره کشته شدن «سعد بن معاذ» چنین میگوید: «ومات بحوران فجأه لسنه مضت من خلافه عمر. ویقال انه امتنع من البیعه لأبی بکر فوجه إلیه رجلا لیأخذ علیه البیعه وهو بحوران من أرض الشأم. فأباها، فرماه فقتله.»؛[4] «سعد در حوران به طور ناگهانی بعد از یک سال از خلافت عمر، مُرد و گفته میشد که او از بیعت با ابوبکر امتناع کرد، عُمَر مردی را برای گرفتن بیعت به سوی سَعد فرستادند در حالی که او در حوران، سرزمینی از شام بود، ولی او از بیعت امتناع کرد در این حال، آن مرد با تیری او را به قتل رساند».
علاوه بر این نمونه، موارد مختلفی وجود داشته که بر علیه جامعه شیعی ترور انجام شده است، همچون ترور «مالک اشتر» و «محمد ابن ابیبکر» (کارگزاران امام علی علیهالسلام) توسط معاویه، ترور عایشه توسط معاویه (طبق منابع شیعی)، ترور امام علی و سایر اهلبیت علیهمالسلام توسط حاکمان وقت آنها را میتوان مصداقهایی برای بسیاری از ترورها بر علیه جامعه شیعی برشمرد، ولی هیچ گاه تروری از جانب شیعه، علیه مخالفین خویش انجام نشده است و مصداق بارز آن نیز حرکت جناب مسلم رحمهالله بوده که دست به قتل ابن زیاد نزد.
اساس و مبنای جمهوری اسلامی ایران بر فقه شیعه پیریزی شده است و ترور از نظر فقه شیعه جایز نیست و همیشه نظام اسلامی با رأفت تمام، با مخالفین خود برخورد کرده است، لذا به همین خاطر است که جریانهای تروریستی همچون داعش، هیچ گاه در بستر شیعه به وجود نیامده است، اما محمداسماعیل صلاحی در تلاش است تا با هر بهانهای، مسبب ترور را جمهوری اسلامی ایران معرفی نماید که نشانگر دشمنی او با جمهوری اسلامی است.
در حقیقت صلاحی به قول معروف «دست پیش گرفته که پس نیفتد»، یعنی اگر جریانی برای ایجاد فتنه مذهبی در استان سیستان و بلوچستان اقدام به ترور عبدالحمید بکند با یک تیر دو نشان زده است، هم جمهوری اسلامی را متهم به ترور ایشان نماید و آن روی قضیه فتنه مذهبی درگیری شیعه و سنی ایجاد نماید، لذا مسئولین کشوری و امنیتی باید پیشگیریهای لازم را برای اینطور فتنه ها داشته باشند. آن چیزی که مبرهن و آشکار است این است که تاریخ مصرف عبدالحمید برای دشمنان گذشته است، لذا بی میل نیستند که با کشته شدن ایشان برای کشور مشکل درست کنند.
پینوشت:
[1]. شریف الرضى، محمدبنحسین، نهج البلاغه (للصبحی صالح)، قم، هجرت، اول، 1414 ق، ص 88.
[2].کنز العمّال : 30160.
[3]. کانال رسمی تلگرامی محمد اسماعیل صلاحی.
[4]. البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر، أنساب الأشراف ج 1، ص 108.
منبع: ادیان نت