ایرانی از اولین روزهای تاریخی خود احترام خاصی برای مرد بودن و زن بودن داشته است. مردها در مشاغل و جایگاها و مناصب خاصی مثل پادشاهان، افسران نظامی و… و زن ها درجایگاه مثل بانوی اول کشور و مربی تربیتی فرزندان و… بوده اند.
زن در دوره ی هخامنشی که به نوعی دوره آغاز شکل گیری سرزمین آریایی هاست، نشاندهنده سطح والای فکری مردمان آن روزگار است که در بسیاری موارد، افسوس را با خود به ارمغان می آورد، چرا که اگر تحولات ناشی از حکومتهای گوناگون آن زمان تغییری در شرایط زیستی آدمیان ایجاد نمی کرد، ایران و ایرانی ، هم اکنون بعنوان بزرگترین مدعی حقوق انسانی در دنیا شناخته می شد و این عنوان را زینت نام خود می کرد .
با روی کار هخامنشیان، و قوانین وضع شده توسط آنها ، وضعیت زنان در حالت ثبات و اعتدالی ارزشمند قرار گرفت، بطوری که نمونه قوانین آن زمان در میان هیچ یک از ممالک و اقوام یافت نمی شد. اما با اجرای قوانین بر سرزمین پارسیان، زن ازچنان درجه احترامی برخوردار شد که آوازه آن به دیگر اقوام نیز رسید و همین امر باعث پیروی آنان از آداب اصیل ایرانی گشت .
زن در دوره ی هخامنشی به معنای واقعی در هر مکان و زمان به طور برابر در فعالیت های سیستم اجتماعی شریک مرد بود و حتی در جهت قوانین دینی می توانست به مرحله « زوت » برسد ، یعنی درجه ای در مقام بالای مذهبی که لازمه آن، فراگیری علوم دینی تا بالاترین مرحله آن بود .
بدین خاطر زن در آن عصر از جایگاه ویژه ای برخوردار یود و در عین حال مشاغل رهبری و مدیریت کلان جامعه و بسیاری از مشاغل خاص مردان در دست مردان بود.
در ادوار بعدی تاریخ ایران این روال ادامه داشت. با ظهور دین جامع و کامل اسلام، این روال و جایگاه مستحکم مرد و زن در ساختار اجتماعی ایران ادامه پیدا کرد. در حقیقت با ظهور اسلام در ایران، این جایگاهها بسیار ارتقاء یافته و متعالی گردید.
در اسلام جایگاه مرد و زن کاملا تعریف شده و دارای شأن و منزلت ویژه ای است. این دو جنس در اسلام از نظر اجتماعی و فرهنگی و سیاسی دارای جایگاههای تعریف شده ای هستند و یکی از بزرگترین ویژگیهای آن این است که مرد باید مرد باشد و زن باید زن باشد ولاغیر، چون این دو جنس کاملا با هم متفاوت هستند آن یکی مریخی است و دیگری ونوسی، اما در عین حال برتری خاصی بر هم ندارند الا در عبودیت و تقوا.
آنچه در اسلام، عامل برتری دانسته شده، دینداری و تقواست که همه مؤمنان اعم از مرد و زن، از زمینه عادلانهای در این مسیر برخوردار هستند.
معارف و احکام اسلام به مؤمنان، نگاه جنسیتی ندارد ولی دخالت در جایگاههای همدیگر را نمی پذیرد. زن و مرد مسلمان در کنار ویژگیها و خصوصیاتی که در خلقت دارند، هر دو، مکلف هستند و میتوانند پلههای ترقی و کمال را طی کنند.
این تفاوت در قرآن کریم اینجور بیان شده که همانطور که مردان الهی مانند رسول خدا صلیالله علیه و آله و حضرت ابراهیم علیهالسلام بهعنوان اسوه و الگو معرفیشدهاند، زنانی مانند همسر فرعون و حضرت مریم را نیز بهعنوان الگوی همه مردم، اعم از زن و مرد، معرفی کرده است.
آنچه در معارف دینی در مورد جایگاه و وظایف زن و مرد بیانشده، مربوط به تواناییها و ویژگیهای خلقتی آنهاست و برای اثبات برتری و یا ضعف یک جنس نسبت به جنس دیگر نیست. برای نمونه به این آیه توجه نمایید:
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ﴿1﴾
مردان، کارگزاران و تدبیر کنندگان [زندگی] زنانند، به خاطر آنکه خدا مردان را [از جهت توان جسمی، تحمل مشکلات و قدرت روحی و فکری] برزنان برتری داده و به خاطر آنکه [مردان] از اموالشان هزینه زندگی زنان را [بهعنوان حقّی واجب] میپردازند.
شاید در نگاه اول، از این آیه برداشت شود که مردان بر زنان برتری دادهشدهاند؛ اما دقت در محتوای آیه نشان میدهد که ویژگی عمومی مردان در موضوعاتی مانند قدرت جسمی و تابآوری و… باعث شده وظیفهای سنگین بر دوش آنان قرار داده شود و درواقع این آیه بهنوعی برتری زنان را بیان میکند و مردان را مکلف به خدمت و تأمین نیازهای آنان میکند! و بدین شکل خداوند متعال تفاوت زن و مرد را بیان می کند
زنان نیز مانند مردان، ویژگیها و تواناییهایی دارند که اگر در محل صحیح خود به کار گرفته شود، قوت و شرافت برای زنان است اما اگر بدون در نظر گرفتن این شرایط، توقعات خارج از توان، از زنان وجود داشته باشد، آنها را ضعیف خواهیم یافت! امیر مؤمنان علیهالسلام در وصیت خود به فرزندشان، محمد بن حنفیه، میفرمایند:
فَإِنَّ اَلْمَرْأَهَ رَیْحَانَهٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَهٍ (2)
زن شاخه ریحانى (گل) حسّاس است و تنظیمکنندۀ امور مربوط به اقتصاد و خدمتگزاری نیست!
اگر همین ویژگی احساساتی بودن زنان که حضرت به آن اشارهکردهاند را موردتوجه قرار دهیم، روشن میشود که خلقت زن و مرد بر اساس حکمت الهی بوده و ویژگیهای آنها در کنار یکدیگر به ادامه حیات آنها خواهد انجامید. متأسفانه بر اساس آنچه در جامعه امروز شاهد آن هستیم، اگر زنان در کارهای مردانه مانند جنگاوری، قضاوت و … بهکارگیری شوند، عدم توانایی آنها در پیشبرد کار و یا فشار و مشقت زیاد بر آن زنان، نتیجه و برداشتی جز، ضعف را در پی نخواهد داشت! اما اگر این احساسات و روحیه لطیف زنانه، در جایگاه همسری و شخصیت مادرانه، پدیدار شود، نهتنها ضعفی محسوب نمیشود، بلکه نقطه قوتی است که مردان هرگز از پس آن بر نخواهند آمد.
لذا می بینیم که در فرهنگ اسلامی و ایرانی به طور کاملا درست، تعریف کامل و جامعی از جایگاه و جنس زن و مرد بر اساس جایگاه فطرت انسانی وجود دارد و بدون دخالت نقش و جایگاه آنها با همدیگر، ولی در کنار همدیگر تعریف شده است.
حال چرا آموزه های گروههای مثل بی تی اس مخالف فرهنگ متعالی ایرانی و اسلامی است و اصلا در شأن مقایسه با فرهنگ ایرانی- اسلامی نیست این است که این جریانات با اختلاط ظاهری دختران و پسران یک نوع بی مرزی جنسیتی و اخلاقی را مطرح می نماید که باعث بی هویتی جنس دختر و پسر و مرد و زن می گردد. با اینکه همه اعضای گروه بی تی اس پسر و مرد هستند به عمد شکل ظاهری خود را طوری تنظیم و طراحی می نمایند که اصلا معلوم نیست که اینها پسر هستند و یا دختر.
مثلا بعضا اینها گوشواره در گوش دارند و یا صورت خود را مثل دختران و زنان آرایش می نمایند و از طرف دیگر لباس های پسرانه و مردانه می پوشند و در حقیقت مخاطب خود را در یک حالت بی تلکیفی و بی هویتی نگاه می دارند که این واقعا مخالف جهت فطرت انسانی است و منجر به مشکلات زیادی در حوزه روانی برای مخاطبین خود بخصوص دختران ایرانی می شود که حتی سعی می کنند خود را به شکل آنها تزیین کنند.
این بی هویتی در دراز مدت می تواند منجر به خلأ روانی جدی و در نهایت افزایش خودکشی در جوانان بشود. بر عکس آنچه گاها تبلیغ می شود که این گروه به جوانان تحرک و انگیزه می دهد.
با این تفاسیر باید گفت، فرهنگ و آموزه کرهای بی تی اس هیچ سنخیتی با فرهنگ ایرانی ندارد و بلکه بیحرمتی و بیاحترامی به فرهنگ اصیل و متعالی ایرانی است. البته که باید هم چنین باشد، زمانیکه این گروه مورد استقبال گرم رئیسجمهوری پیشین آمریکا (بایدن) در کاخ سفید قرار میگیرند! حتما در چنته این شیطان بزرگ، مسائلی است که در راستای منافع آنها و در تضاد با آموزههای شرقی، اسلامی و ایرانی است.
منابع
- سوره نساء، آیه 34.
- شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علیاکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413 ق، ج ۴, ص ۳۸۴.
ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com