بیراهه

اگر همانطور که کثیری از فرق شناسان اسلامی شیخی را کجراه دانسته‌اند این مسلک تامین کننده خواسته امپراتوری عثمانی قبل از انقراض را «کجراهه» بدانیم -که جز نیز نیست- آنچه از او ادامه یافته، همان کجراهه مصداق عالی راه ترکستانی است که اعرابی را از راه کعبه منحرف نموده و آن را با بیت زیر گوشزد هر فریب خورده ای کرده اند:

ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی

این ره که تو میروی به ترکستان است

به هر روی علی محمد شیرازی مانند سایر شاخه‌های شیخیه، که هر کدام به نحوی برای خود جانشین تعیین می کنند، قبل از مرگ یحیی نوری برادر حسینعلی نوری -دو برادر خبرچین سفارت روس تزار را، که به تحریک کینیاز دالگورکی[1] سفیر روسیه به او گرویده بودند- با لقب «صبح ازل» به جانشینی بر می گزیند و جهت تایید او – در حقیقت انتخابی که کرده- مقداری از وسایل شخصی خود را به او می سپارند. حسینعلی نوری در تمام مراحل به عنوان تایید کننده این انتخاب در کنار برادر خود در واقع جانشین علی محمد باب حضور داشته و از او اطاعت کرده است، با اعدام باب توسط آقاخان نوری جاسوس انگلیس در مقام صدر اعظمی به سفیر انگلیس در ایران معرفی می شود در مجلس سری که سطح تن -صدراعظم، سفیر انگلیس با حسینعلی نوری– حضور داشتند تصمیم به تقویت و حمایت از حسینعلی نوری را در دستور کار سیاسی خود قرار می دهند  در حقیقت برگزیده سفیر انگلیس که همیشه در کنار یحیی نوری برگزیده علی محمد قرار می گیرد. به عبارتی سفیر کهنه‌کار انگلیس، مترسکی در مقابل یحیی صبح ازل می  تراشد تا حافظ منافع انگلیس باشد. تردیدی نیست چنین انتخابی تفهیم کننده این است که باید بیراهه ای جهت منافع سیاست استعماری انگلیس در کجراهه شیخیه، بابیه و ازلیه که در مسیر تامین سیاست‌های روز تزار فعال است، فراهم آید.

حسینعلی نوری دستور داشت منصب یحیی برادرش را سکوی پرواز خود قرار داده، تا مدتی را با تبعیت از یحیی صبح ازل وصی علی محمد باب موقعیت خود را تثبیت کند، تا در حالی که چهره ای سرشناس و صاحب نام و آوازه  است، به لحاظ تأمین منافع انگلیس اعلام استقلال نموده، انشعابی -که بیراهه است- در شاخه‌ای از کجراهه شیخیه بابیه به وجود آورد. و لذا همانطور که بابّیه و بهاییه متفّقا گزارش کرده‌اند، حسینعلی نوری با کودتا علیه وصی و جانشین علی محمد باب اعلام استقلال نموده و به خود لقب «بهاء» داده به جداسازی اتباع می پردازد.

درست همزمان که بیراهه احداث شده حسینعلی نوری به لحاظ «بهاء» به بهائیت شهرت می یابد، دست پنهان انگلیس مکار، با اینکه از یحیی صبح ازل حمایت می‌کرد و پرداخت حقوق ماهانه، دستگاه بابیان ازلی را تأمین نمود، تا اگر لازم بود هر دو برادر را در مقابل هم قرار داده، در حقیقت مترسکی یکدیگر باشد. ولی وزارت مستعمرات انگلیس، از بهائیت به لحاظ موقعیت حسینعلی نوری بیش از ازلیان حمایت نظامی و مالی می کرد. زیرا دو امپراتوری روس و انگلیس بر سر حسینعلی نوری رقابت داشتند و می‌ترسیدند هر نوع کوتاهی موجب می‌شود دیگری به طور کامل بهائیت را در مسیر منافع خود فعال نگه دارد. خصوصا اینکه با مرگ یحیی صبح ازل، جانشین او با تدبیری که در تاریخ ثبت و ضبط است، ازلیان را به مذهب تشیّع دعوت می‌کند و متقابلا عباس افندی- عبدالبها برادرزاده ی یحیی صبح ازل- فرزند و جانشین حسینعلی نوری با شیطنت هایی که تا زمان ریاست او تعریف نشده بود بیش از پدر در تثبیت و تبشیر بهائیت و جذب نیرو می کوشد.

به هر صورت بهائیان به صورت تشکیلاتی مستقل در کنار سرویس‌های جاسوسی بین المللی خود را تا به امروز حفظ کرده اند. هر چند صباحی در خدمت استعمار روزگار گذرانیده مورد تجلیل و تکریم آن قرار گرفته اند.

درست همان ایامی که بازسازی فرقه هایی چون اسماعیلیه در دستور کار دشمنان مرجعیت شیعه قرار داشت، تقویت فرقه های صوفیه نیز بهترین وسیله مکمل این برنامه شده بود. استعمار پیر انگلستان نیز اصل سیاست خارجی خود را بر دو محور گذاشت:

  • در مناطقی بر آنها دست اندازی کرده، حاکمیت خود را حفظ کند.
  • بخش هایی که هنوز زیر سلطه او نیست، به مستعمرات خود بیفزاید. به همین لحاظ برای هر یک از کشورها کمیسیونی خاص برگزید تا موانع نفوذ خود را شناسایی کند.

در کار بررسی اوضاع سیاسی ملت ها، نخست کشورها را شناسایی نموده سپس به دو قسمت طبقه بندی کرده از کشورهای نظیر هند به دلیل وجود قومیت های مختلف، ادیان متفاوت و زبان های گوناگون نگرانی نداشت. چنانکه چین نمی توانست برای او نگران کننده باشد. چونکه مسلک های بودا و کنفوسیوس که غالب مردم آن کشور پیرو آنها بودند انگیزه قیامی را در ایشان برنمی‌انگیخت؛ زیرا دو مسلک مرده ای هستند که به مسائل اجتماعی کاری ندارند و تنها به ابعاد درونی انسان می پردازند. متقابلاً از وضع کشورهای اسلامی نگران بود، زیرا نیروی اسلام با فرزندان آزاده او عجین شده و با حرکت ضد اسلامی چنان برخورد کرده و می کنند که شاید برای همیشه قادر به جبران آن نشوند.

برای سرکوبی این خصوصیت در کنار بهره‌برداری از اختلاف به سبب رنگ ها و نژادهای قومی، اختلاف های قبیله ای، اختلافات طایفه‌ای، اختلاف های مذهبی، دین سازی را در دستور کار خود قرار دادند. در این راستا وزارت مستعمرات که به لحاظ های تأمین کننده منظورش کانون فتح دین سازی را بر عربستان قرار داده بود، محمد بن عبدالوهاب را به خصوصیت های بلند پروازی، قید دینی نداشتن، ناخشنودی از عالمان زمان و نیز خودکامگی، مهمترین نقطه های ضعف او بودند، برای چین امر خطیر و مهمی انتخاب کرد. با پیوند خویشاوندی بین او و محمد بن السعود رهبر دینی و سیاسی مرکز وحی را به دو مزدور خویش واگذار کرد تا توطئه های استعماری خود را در ارتباط با کشورهای اسلامی از قبله مسلمانان آغاز کند. نتیجه این اقدام با مروری بر جنایت هایی که امروز وهابیان به صدور فتوای به اصطلاح مفتیان وهابی مرتکب شده ومی شود معلوم می گردد.

این فرقه چنان گسترش عجیبی(ناشی از حمایت همه جانبه روباه پیر-انگلیس) داشت که در مدت 15 سال با کمک محمد ابن سعود توانست بر بسیاری از قبائل و عشیره های منطقه نجد عربستان مسلط شود و در نهایت با جنگ های بعدی با قبائل مختلف بر منطقه عربستان تسلط یابد[2].

 در حقیقت بهائیت در تشیع و وهابیت در تسنن یک وظیفه را دنبال کرده اند.

 تحقیق و مطالعه گزارشات تاریخ پیرامون هر دو مسلک، نشان می دهد، هدف از تأسیس این دو، ضربه وارد کردن بر رکن و سنگر اصلی مبارزه و مقابله با استعمار سلطه گر یعنی اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) است که با آموزه های تشیّع تعریف شده و می‌شود.

این تحرک انفجاری استعمار که خوشایند نظام های استعماری انگلیس، روسیه، فرانسه و در سده اخیر آمریکا واقع شده بود، باب طمع استبداد نظامی داخلی کشور های اسلامی قرار گرفت.

زیرا در سه هدف اساسی حکمرانان دست نشانده را در نوکری سران استکبار جهانی کمک می‌کرد:

  • خارج کردن دین از حوزه اجتماعی و در رأس آن سیاست و حکومت
  • توجیه حضور استعمار در کشورهای دست نشانده، به عنوان یگانه عامل تجدّد و ترقی
  • ثبیت نیروهای غیر اسلامی در ارکان سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری کشورهای اسلامی

که سه طیف در رسمیت دادن به آن کوشا بودند:

الف_ حکمرانان دست نشانده استعمار

ب_ روشنفکران خود باخته و شیفته غرب

ج_ پیروان عقیده تجدد دینی

آنچه که باید در نتیجه گیری مورد توجه و دقت نظر قرار گیرد، این مهّم است که استعمار سلطه گر با هدف نابودی اسلام _تشیّع و تسنن_ مسلک سازی کرده، و به همین منظور آنها را تقویت می کند؛ زیرا در هر دو جامعه شیعی و سنی، به نفع خود بهره برداری نموده است.

[1] باید توجه داشت نامبرده دو بار از ناحیه امپراطوری روس تزار مأمورایران بوده، نوبت اول به عنوان منشی سفیر روس در ایران، نوبت دوم در مقام سفیر روس که مصادف با اعدام باب و تقویت حسینعلی نوری توسط انگلیسی ها است.

[2]https://www.porseman.com/article  پرسمان دانشجویان

 

منبع:مرعشی، سید محمدملک، بهایی زدایی اهل سنت، نشر راه نیکان، چاپ اول، 1389، صص 29-47