فرقه پژوهی برداشت از بهائیت در ایران:
مدرس دانشگاه تهران گفت: آموزههای بهائیت در مورد انسان به جای آنکه از خلقت، وجود و… صحبت کند، در مورد انسان از باب این که رابطهاش با حکومتها به چه شکل باید باشد سخن میگوید یعنی بیش از آن که دین و آیین باشد، یک حزب سیاسی است.
همزیستی و تعامل با پیروان سایر ادیان و فِرَق، یکی از اصول زیست اجتماعی است که در معارف اسلامی، آیات قرآن و روایات معصومین بدان تذکرات جدی داده شده است. اما رویکرد علمای اسلام در دو قرن اخیر نسبت به کسانی که خودشان را پیروان دینی مجعول به نام «بهائیت» مینامند به شدت تند و تیز است و به هیچوجه سازشی بین اسلام و تشیع با بهائیت نبوده و نیست. در مورد نقد بهائیت و چرایی چنین رویکردی از منظر اسلام به کیش و آیین با حجتالاسلام سیدهادی سیدوکیلی، مدرس دانشگاه تهران و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی همکلام شدیم که در ادامه مشروح این مصاحبه را میخوانید.
تفکری که بیشتر شبیه به یک حزب سیاسی است
حجتالاسلام سیدوکیلی در ابتدا گفت: بهائیت در وهله اول دین به معنای دین الهی نیست. هرچند ما در کنار ادیان، روشها و برخی فرق معنویتگرا را داریم که موضع و رویکردشان کاملا مشخص است. دینوارهها، فرق، مذاهب و… مواضعشان مشخص است و در پی بیان یک روایت کلان از انسان و جهان و ارتباط بین این دو هستند. به عبارتی اگر آن فکر، منشعب از ادیان الهی است، طبیعتاً این تفسیر از انسان و جهان، رنگ و بوی الهیاتی میگیرد و اگر غیر خدایی باشد، رویکرد اومانیستی و انسانمحور خود را پیگیری میکند.
وی افزود: اگر بخواهیم به شکل دیگری در این باره حرف بزنیم، باید گفت هر مکتب فکری، سعی میکند یک جهانبینی کلی از اندیشه خود ارائه دهد. در وهله بعدی آن مکتب از قبل از خلقت، بعد از خلقت و حین خلقت انسان سخن میگوید. در گام سوم آن مکتب (چه الهی باشد چه غیر الهی) از بایدها و نبایدها صحبت میکند و از این باید و نبایدها چگونگی زیست بشری برای نیل به کمال به دست میآید. این کلیت آن چیزی است که یک مکتب باید داشته باشد. در چنین بستری است که امکان گفتوگوی انتقادی پیش میآید.
سیدوکیلی بیان کرد: اما وقتی ما به بهائیت نگاه میکنیم، با چیزی روبهروییم که نه از خدا صحبت میکند، نه از خلقت و نه از رابطه انسان با جهان. بلکه بهائیت در مورد انسانها مطابق متد اومانیستی و لیبرالیستی غربی سخن میگوید، یعنی ما با مؤلفههای یک دین مواجه نیستیم، بلکه با مؤلفهها و ویژگیهای یک حزب سیاسی روبهرو میشویم که میخواهد به یک حکومت جهانی دست پیدا کند.
مدرس دانشگاه تهران ادامه داد: برای روشن شدن بحث، مثالی میزنم. شما اگر به آموزههای بهائیت در مورد انسان نگاه کنید، با مسائلی از قبیل خلقت، ماهیت، وجود و… مواجه نخواهید شد، بلکه بهائیت در مورد انسان از باب این که رابطهاش با حکومتها به چه شکل باید باشد، سخن میگوید. این موضوع نشان میدهد که بهائیت بیش از آن که دین و آیین باشد، یک حزب سیاسی است؛ چرا که ما از ابتدا با مانیفستی سیاسی آشنا میشویم. بهائیت بیشتر در پی آن است که با شناسایی ابرقدرتها و خدمت به آنها راهی بیابد برای گسترش نفوذ سیاسی و تشکیلاتی خود تا این که جهانبینی دینی به پیروان خود ارائه دهد.
خوشخدمتی به بیگانه و خیانت به وطن
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی گفت: فریبکاری اصلی و اولیه بهائیت همینجاست که به نام دین و با کسب مزایای یک دین میخواهد نگرش سیاسی خود را اشاعه دهد. این بیصداقتی و دوگانگی در گفتار و عمل چیزی است که در ابتدا اعتماد ما را نسبت به آیین بهائیت از بین میبرد. به خاطر همین است که آنهاهمواره به چشم نفرت به نخستوزیر محبوب ایرانیان یعنی امیرکبیر نگاه میکنند؛ چرا که منش این دو یعنی امیرکبیر و بهائیت در ضدیت همدیگر بود؛ یکی برای منافع ملی میجنگید و دیگری برای منافع خود حاضر به خدمت به بیگانه بود. عرض کردیم که بهائیان برای نیل به اهداف خود از هیچ خوشخدمتی در قبال قدرتهای بیگانه کوتاه نمیآیند و دست نمیکشند.
بیغیرتی، چیزی که بهائیت دوست دارد
وی افزود: بهائیان معتقد به نفی تعصب هستند؛ خب در نگاه اول این حرف و عقیده چیز عجیب و غیر عقلانی نیست. مخالفت با تعصب، به شرط تعصب کورکورانه و جاهلانه چیزی است که فطرت انسان آن را میپذیرد؛ منتها وقتی از بهائیان چیستی و ماهیت این نفی تعصب را میپرسیم، این جواب را دریافت میکنیم که چندان نباید روی کشور و دین خود تعصب و حساسیت داشت! درست است که تعصب کورکورانه نامطلوب است، اما وقتی با دلیل چیزی را دریافت کردیم و حقیقتاً آن برایمان روشن شده چرا نباید نسبت به آن عقیده یا باور متعصب و مُصر نباشیم؟ قرآن از همین منظر است که میگوید: «بَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» بهاءالله رهبر دینی این فرقه ضاله صراحتاً در یکی از نوشتهجاتش میآورد که به ما ربطی ندارد چه کسی بر ما حکومت میکند یا چه کسی به خاک کشورمان هجوم آورده.
سیدوکیلی بیان کرد: یکی از نقاط افتراق شیعه و بهائیت دقیقاً همینجاست؛ شیعه یک مکتب مسئولیتآفرین است؛ در صورتی که بهائیت یک حزب سیاسی مسئولیتزداست. شیعه نمیتواند مسئول نباشد، امام حسین برای همین مسئولیت و حساسیت نسبت به جامعه بود که شهید شد. همین پذیرش یا عدم پذیرش مسئولیت یکی از آن نقطه اختلافات اساسی بین شیعه و اسلام با بهائیت است.
وی افزود: بهائیت همچنین با هر نوع سنتی سر ستیز و مخالفت دارد؛ در صورتی که در اندیشه اسلامی ما اگر سنتی مخالف قرآن و احادیث بود کنار میرود، اما اگر سنتی حسنه پابرجا بود اسلام به احیا و متبلور کردن آن رأی مثبت میدهد. اما بهائیان به کل با هر نوع تقلید و سنتی مخالف هستند و آن را از اساس قبول ندارند.
مدرس دانشگاه تهران در پایان گفت: مسأله دیگری که قابل طرح است، موضوع طرد روحانی است. بهائیت یک گزینه پیش روی جوان خود میگذارد و میگوید یا این را انتخاب میکنی یا تو را طرد روحانی میکنیم. مجازاتی وجود دارد به عنوان «طرد روحانی» که شخصِ جدا شده را مانند فرد جذامی میدانند و هرگونه کلام و تماسی با او ممنوع است. اگر کسی ارتباطش را با فرد جداشده از فرقه قطع نکند، او را نیز طرد میکنند.