روزه عملی است که در ادیان آسمانی از جایگاه خاصی برخوردار است. آیینهای خود ساخته به تبعیت از ادیان آسمانی این عملی الهی را در چارچوب اعمال خود گنجاندهاند، اما وقتی در بیان علت برای آن برآمدند، خرافاتی باور نکردنی به جای دلیل آن عمل به مخاطب عرضه میکنند. یکی از فرقههای خودساخته اهلحق است که دلایل عجیبی برای روزه خود بیان کرده است.
بنا به «خرده سرانجام» منبع فرقه اهل حق، پیروان یارسان در هر سال شش روز روزهی مخصوص در دو نوبت میگیرند.
نوبت اول: روزه “غار” یا “روچهی مرنوی” است که زمان انجام آن از دوازدهم چلهی بزرگ زمستان لغایت چهاردهم آن است. سه روز روزهی غار بدین سبب است که سلطان اسحاق هنگامی که با سه تن از یاران خود به سوی ده شیخان مهاجرت میکرد، برادرانش با ایل چیچک او را تعقیب کردند و سلطان و یارانش به درون غاری که تا آن موقع هیچ کسی از آن خبردار نبود رفتند و تا سه شبانهروز ایل چیچک پیرامون غار را محاصره کردند. پس از گذشت سه روز، به فرمان حق تعالی هوا طوفانی گردید و بر اثر آن ایل چیچک به هلاکت رسیدند و سلطان و یارانش رهایی یافتند. اهلحق، بنا به دستور سلطان اسحاق و به پاس بزرگداشت این واقعه، همه ساله سه روز روزه میگیرند، چنانکه سلطان در این باره میگوید:
پولی هام ملی، پولی هام ملی
بیدی بنیشیم پولی هام ملی
یری روی یاران آما او دلی
دوازده و ما نه دلی چلی[1]
یعنی: ای گروه هم عهد و پیمان، بیایید بنشینیم، اینک سه روز روزهی یاران به میان آمده، از دوازده ماه در میان چله (مقصود از چله، چلهی بزرگ زمستان است).
در حقیقت روزهی غار که در فرقه اهلحق مرسوم است، درون مایه دینی نداشته و به صرف سفارش سلطان اسحاق به شکرانه نجات از حادثهای که برایش رخ داده است، بر پیروان این فرقه واجب کرده است. در صورتی که در تمامی ادیان آسمانی روزه گرفتن به امر خداوند باری تعالی صورت میگرفته و انجام آن عمل به قصد تقرب به خدای بزرگ است و حال آنکه در فرقه اهلحق – با فرض پذیرش داستان سلطان اسحاق – این عمل (روزه) به دستور سلطان صورت گرفته است.
نوبت دوم: روزه یاران “قَوَّل طاس” است که چهاردهم چلهی بزرگ زمستان لغایت هفدهم است. گرفتن سه روز روزهی یاران قَوَّل طاس بدین سبب است که عدهای به نام یاران قَوَّل طاس، در فصل زمستان با هم عهد و پیمان بستند که سه روز روزه غار را در قلهی کوه شاهو اعتکاف کنند. آنها طبق عهدی که با هم بستند، به قلهی کوه مزبور رفتند و نیاز نمودند که سلطان در آنجا سرافرازشان کند. ناگهان هوا سخت طوفانی گردید و باد سختی وزیدن گرفت و برف سنگینی بارید و سه شبانه روز یاران قَوَّل طاس در زیر برف ماندند، تا اینکه مورد عنایت سلطان اسحاق قرار گرفته و نجات یافتند.
پیروان یارسان به پاس گرامی داشت این رویداد، هر ساله سه روز، روزهی یاران قَوَّل طاس میگیرند. چنانکه سلطان میگوید:
نی چله و زمسان، نی چله و زمسان
داود روچهشان نی چله و زمسان
نیتشان به چوارده و مانگی بواحسان
چه هفده و مانگی بگیرا چپ دسان
عیدشان بی تو بدنی سرمسان
نیت و روچهشان پی قول طاسان
قول طاسانما یاران و خاسان
یعنی: ای داود! بگو که باران در چلهی زمستان روزه بگیرند، نیتشان در چهاردهم ماه باشد و در هفدهم ماه دست افشانی کنند و چشن بگیرند، آنان برای خوشی و مستی تو باشد و نیت روزه را به نام قول طاسان بیاورند، زیرا قول طاسان از یاران مخصوص ما هستند.
برخی میگویند روزهی دوم مستحب است اما در واجب یا مستحب بودن روزه دوم میان بزرگان اهلحق اختلاف است.
دلیل روزهی دوم در فرقه اهلحق، حتی از روزه غار هم سستتر است. چرا که در روزهی غار حداقل سلطان اسحاق امر به روزه کرده است و حال آنکه در روزه قَوَّل طاس، عدهای از یاران سلطان اسحاق در فصل زمستان با هم عهد و پیمان بستند که سه روز روزه غار را در قلهی کوه شاهو اعتکاف کنند. آنها طبق عهدی که با هم بستند، به قلهی کوه مزبور رفتند و نیاز نمودند که سلطان در آنجا سرافرازشان کند. ناگهان هوا سخت طوفانی گردید و باد سختی وزیدن گرفت و برف سنگینی بارید و سه شبانه روز یاران قَوَّل طاس در زیر برف ماندند، تا اینکه مورد عنایت سلطان اسحاق قرار گرفته و نجات یافتند.
و در نتیجه نجات این عده از اهلحق پیروان یارسان به پاس گرامی داشت این رویداد، هر ساله سه روز، روزهی یاران قَوَّل طاس میگیرند و این درحالی است که حتی سلطان اسحاق یا دیگر بزرگان اهلحق، امر به این کار نکردهاند و دلیل روزه گرفتن اهلحق، صرفا عمل عدهای از یاران سلطان است که به قصد مورد عنایت قرار گرفتن از سوی سلطان چنین کاری را انجام دادهاند و ازآن پس بقیه پیروان اهلحق از آن تبعیت میکنند.
بنابر مطالب گفته شده، ممکن است هر روز عدهای از پیروان اهلحق کاری انجام دهند که برای پیروان بعدی بصورت وظیفهای واجب تبدیل شود. دقت در این نکات است که اختلاف چشمگیری میان فلسفه احکام ادیان آسمانی و آیینهای خود ساخته نمایان می شود.
منابع:
1- نامه سرانجام ، ص 570ـ 571
2- سرسپردگان، صص 65ـ 71؛ برهان الحق، صص 144ـ 161؛ نامه سرانجام، صص 571 و 572
3- پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب