در بخشهای قبلی این نوشتار، به شرح سخنرانی شهید حجت الاسلام والمسلمین سیّد عبدالکریم هاشمی نژاد درباره انجمن حجتیه و دسته بندی آن پرداختیم.
استاد شهید پس از تقسیم انجمن حجتیّه به سه دسته و همچنین توضیحاتی درباره دو دسته اوّل و دوّم، خطّ فکری اصلی انجمن حجتیه را در دسته سوّم دانسته و به توضیح درباره آن پرداختند.
ایشان در ادامه، بخشی از اندیشه های انحرافی این گروه، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی را تبیین کرده و اکنون به برخی از شیطنت های آنها پس از پیروزی انقلاب اسلامی اینگونه اشاره می کنند:
«ما چرا امروز این را مطرح می کنیم؟ ما مطرح نمی کنیم. متاسفانه آنها با ما کار دارند و الا ما کاری به آنها نداریم، شما فکر می کنید امام چرا مصدق را مطرح کردند؟ سال اول انقلاب، کاری به کار مصدق هم نداریم. کسی بود، آمد کاری کرد و رفت. مسئله این بود که امام دید اگر زیر پوشش مصدق، میخواهند در مقابل خط انقلاب، مصدق را زنده کنند اینجا امام باید موضع گیری کند، با کمال تاسف باید بگویم آن خط سوم که خط اصلی انجمن است امروز کار دارند به کار انقلاب.
این است که ما هم ناچاریم به آنها کار داشته باشیم. پس ما حالت تهاجمی به آنها نداشتیم حالت دفاعی داریم از انقلاب. دقت بفرمایید، چه کار دارند به ما؟ اول کوشش کردند که به جامعه بقبولانند که رهبر انقلاب را امام نگوئید. البته این را صریح نگفتند، هی گفتند نائب الامام، نائب الامام. بسیار خوب نائب الامام خود افتخار بزرگی برای رهبر انقلاب است، ولی چرا از گفتن لفظ امام نگران هستید؟ بابا مگر قرآن از پیشوایان کفر به امام تعبیر نکرده؟ (و قاتلوا أئمّه الکفر) شما از این که به رهبر انقلاب امام بگویید میترسید به امام زمان (صلوات الله علیه) بر بخورد!؟ حضرت ناراحت بشوند!؟ اینها را ما تضعیف خط رهبری می دانیم.»
اوّلین موضوع مهم در این عبارات شهید هاشمی نژاد، ذکر این نکته است که اگر انجمنی ها به خصوص با تجزیه ای که بینشان صورت گرفته بود، با جمهوری اسلامی خصومت نمیورزیدند، مسلّم طرفداران نظام و در رأس آنها بنیانگذار جمهوری اسلامی نیز، آنها را به حال خویش رها کرده و حتی به گرمی از کسانی که دیگر در عضویّت این گروه نبودند، استقبال می کردند. همانگونه که در عمل نیز شاهد بودیم، برخی از مسؤولان این نظام مقدّس هم از ابتدا تاکنون، افرادی بوده و هستند که سابقه عضویّت در انجمن را در کارنامه خویش داشته اند، ولی از آنجا که حقیقتاً به خیل خدمتگزاران جمهوری اسلامی پیوستند، نه تنها مشکلی برایشان پیش نیامد، بلکه از آنان تقدیر نیز شد.
آغاز انحراف امّا مشکل از آنجا آغاز شد که بازماندگان خط فکری انجمن حجتیّه که با پیروزی انقلاب اسلامی، خود را شکست خورده می دیدند، بنا را برآن گذاشتند که طبق اساسنامه شان، شیوه را به این شکل تغییر دهند که خود را در ظاهر حامی نظام جلوه داده، ولی با لطایف الحیل تفکرّات منحرفانه خود را ترویج دهند.
موضوع عدم استفاده از لفظ”امام” یکی از نمونه های کوچک این مسئله است که شهید هاشمی نژاد به آن اشاره می کنند. انجمن حجتیّه در اوّلین بیانیه ای که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تاریخ /1// 581با امضای شیخ محمود حلبی(موسس انجمن) صادر کرد در ظاهر اعلام کرد که باید به جمهوری اسلامی رأی داد، امّا همین بیانیه حاوی نکاتی قابل بررسی بود که یکی از آنها عدم استفاده از لفظ “امام” و حتی”نائب الامام” بود. انجمن به تدریج از باب رعایت مصلحت، در بیانیه هایش از لفظ”نائب الامام” و حتی”امام” هم برای رهبر کبیر انقلاب استفاده کرد؛ از همین رو شهید هاشمی نژاد بیان داشت که «اول کوشش کردند که به جامعه بقبولانند که رهبر انقلاب را امام نگوئید. البته این را صریح نگفتند، هی گفتند: نائب الامام، نائب الامام، بسیار خوب نائب الامام خود افتخار بزرگی برای رهبر انقلاب است، ولی چرا از گفتن لفظ امام نگران هستید؟» ایشان در ادامه این سخنرانی به گوشه ای دیگر از تفکرات انحرافی انجمن حجتیّه پرداخته و میگویند:«مطلب بعدی، متاسفانه در بعضی از دبیرستانها بعضی از معلمین شان خیلی ظریف مطرح کردند که: مقام رهبری از مقام مرجعیت جداست، یعنی چه؟ یعنی دین از سیاست جداست، مرجع برای وضو و غسل و تیمّم است، نه برای حکومت، نه برای مبارزه با ستم، نه برای امر به معروف در آن حد، نه برای جهاد، نه برای دفاع؛ عجب! من سوال می کنم حکومت جزء اسلام است یا خارج از اسلام است؟ مرجعی که در باره نظام سیاسی اسلام نظر نداشته باشد این در همه اسلام نظر دارد یا در بخشی از اسلام نظر دارد؟ چرا صریح نمی گویید؟ بگویید حکومت جزء اسلام است یا اسلام حکومت ندارد؟ و ما باید منتظر بمانیم امام زمان (صلوات الله علیه) بیایند.خیلی مسئله خطرناک است، چیست که دارید طرح می کنید که مرجعیت از رهبری جداست؟ ببینید شما به ما کار داشتید یا ما به شما؟ شیطنت نکنید و الا جلوتر می آییم، ما دیگر اجازه نمی دهیم جامعه ما به آن شرایط برگردد.شما در زیارت جامعه می خوانید درباره ائمه علیهم السلام” و ساسه العباد.” از شرائط رهبری مسئله آشنائی با سیاست است، آگاهی از شرایط سیاست است، به مرجع که می رسیم، رهبری از مرجعیت جداست؟! بله، که جامعه را برگردانید به همان وضع تاریکی که قبلا وجود داشت.
به تعدادی از آنها باید گفت چرا صریح نمی گویید، بگویید ما عافیت طلبیم. کسانی را میخواهیم که بگویند، اسلام شما در همین است که سرتان را پایین بیندازید و بروید و بیائید، امام این نیست و تعدادی از مراجع هم این نیستند.»مدارس انجمن حجتیه موضوع مدارسی که انجمن حجتیه در آنها به تدریج نفوذ کرد و یا به کلّی تحت نظر این گروه بوده و هستند، از جمله مسائل بسیار مهمّ و قابل بررسی است که خود جای بحث فراوان دارد. امّا جهت هشدار در مورد وجود چنین مدارسی همین بس که شهید هاشمی نژاد در این سخنرانی با عبارت”بعضی از معلمین شان” به صراحت بر نفوذ خط فکری انجمن در برخی مدارس و آموزش و پرورش تأکید می کنند.
و امّا جدایی دین از سیاست:
حقیقت آن است که انجمن حجتیّه معتقد به جدایی دین از سیاست به طور مطلق نیست؛ البته در میان آنان افراطیونی هم وجود دارند که انحرافشان بیش از حد معمولِ خط فکری انجمن است، امّا به صورت کلّی باید گفت که انجمن حجتیّه به”جدایی دین از سیاست در عصر غیبت” معتقد است. همانگونه که شهید هاشمی نژاد هم بیان می کنند، آنان مقام رهبری را از مقام مرجعیّت در عصر غیبت جدا می دانند و محکمترین دلیل را هم برای این جدایی، عدم عصمت و احتمال خطای حاکم اسلامی می شمرند، از این رو محدوده اختیارات ولایت فقیه از منظر انجمن حجتیّه، فقط در حدّ مرجعیّت است و بس، و لذا با این تعریف شاید بتوان گفت که شعار”مرگ بر ضدّ ولایت فقیه” دیگر در چارچوب تفکّر انجمن جایی نخواهد داشت، چرا که هر شیعه ای اگر خود مجتهد نباشد، قطعاً نیازمند مرجع تقلید است و هر مرجع تقلیدی نیز دارای محدودهای از ولایت است، در نتیجه هر شیعه ای ولایت فقیه را قبول دارد و لذا شعار”مرگ بر ضدّ ولایت فقیه” دیگر بار معنایی چندانی نخواهد داشت!
پایان بخش سوم