انگلیس و بهائیت

گردآورنده : سرکار خانم  محبوبه اسماعیلى

ادامه از بخش اول

000000

مانکجى که خود از بانیان این گونه محافل در ایران بود، بى‏ تردید از این‏گونه ناراضیان بهره ممکن را مى‏برد، و بهائیان نیز در مقابلِ حکومت به حمایت چنین فردى نیاز داشتند. به ‏دلیل حمایت‏هاى مانکجى از بهائیان بود که امروز آن‏ها از این شخص به نیکى یاد کرده و در کتاب‏هاى خویش از او تمجید مى ‏کنند. تورج امین، تاریخ نویس بهائى معاصر، که مجموعه اسناد زرتشیان موجود در سازمان اسناد را جمع ‏آورى کرده و در قالب کتابى تحت عنوان اسناد زرتشتیان ایران تألیف نموده است، با تمجید فراوان از مانکجى یاد کرده تا به گونه ‏اى نسبت به ایشان اداى دین کند.(1)

مانکجى علاوه بر ترویج باستان‏ گرایى و بهائى‏ گرى، در ایجاد محافل فراماسونرى که نقش تعیین کننده‏اى در انحراف نهضت مشروطیت داشت، شرکت کرد و با حمایت او بهائیان نیز وارد این انجمن شدند. هر چند منابع عصر قاجار به دلیل کوتاه بودن زمان فعالیت این انجمن که به دستور ناصرالدین شاه برچیده شد(2) و نیز سرّى بودن فعالیت اعضاى آن، در مورد بهائیان و حضور آنان در این انجمن سکوت کرده‏ اند، اما ـ هم چنان که عنوان خواهد شد ـ به دلیل وجود اشتراکات فکرى بین فراماسونرها و بهائیان، حضور آن‏ها در این محافل، بعید به نظر نمى‏ رسد.

فراماسونرى یا انجمن‏هاى مخفى که از سوى ایرانیان به عنوان «سلاح سرّى انگلیسى‏ ها شهرت دارد» فعالیت خود را در دوره ناصرالدین شاه آغاز کرد و کسانى چون، مانکجى و ملکم‏ خان، این انجمن را محافظه‏ کارانه به سوى اهداف انگلیسى‏ ها سوق دادند. محققان و اندیشمندان انگلیسى، از جمله دنیس رایت که از دیپلمات‏هاى انگلیسى در ایران بوده‏اند، از چهره‏ هایى چون ملکم ‏خان به نیکى یاد کرده(3) و با معرفى چنین اشخاصى، به ذهن مخاطب خویش القا مى‏ کنند که ایرانیان خود مروج فراماسونرى در ایران بوده ‏اند و از این‏که ایرانیان این انجمن را سلاح سرّى انگلیسى‏ ها مى ‏دانند به عنوان یک افسانه یاد مى‏کند(4) و نتیجه مى‏ گیرد که هیچ مدرک قانع کننده ‏اى نیافته‏ ایم که اعتقاد

——————————————————————————–

1-موسى فقیه حقانى، همان، ص 19 .

2-صادق زیبا کلام، سنت و مدرنیته، ص 271 .

3- دنیس رایت، ایرانیان در میان انگلیسى‏ ها، ص 300 .

4-همان، ص 301 .

——————————————————————————–
ایرانى‏ها را نسبت به استفاده شیطانى انگلیسى‏ ها از فراماسونرى تأیید کند. او معتقد است که انگلیسى ‏ها هیچ کوششى یا تلاش قابل توجهى براى جلب افراد به مجامع فراماسونرى و وابسته ساختن لژهاى ایرانى با مجامع فراماسونرى خودشان به عمل نیاوردند و ابتکار عمل در این زمینه در دست ایرانیان بوده است.(1) این در حالى است که بسیارى از نویسندگان معاصر، از جمله اسماعیل رائین از رابطه‏ اى که در سال‏هاى بعد (در دوره پهلوى) بین لژ بزرگ اسکاتلند و محافل فراماسونرى ایران برقرار شد و دست‏ کم ده لژ ایرانى در کنترل استادان اعظم اسکاتلند قرار داشتند و این رابطه به اوج خود رسید، پرده برمى ‏دارد. هم‏چنین اسناد فراماسونرى که از سوى مؤسسه مطالعات و پژوهش‏هاى سیاسى انتشار یافته است، از هماهنگى آشکار و پنهان بعضى از اعضاى فراماسونرى با سیاست‏هاى انگلیس در ایران سخن به میان رفته است.(2)

اسناد انتشار یافته، ثابت مى‏ کند که تشکیل یک محفل ماسونى، تمهید مناسبى براى سازمان‏دهى اجتماعى نیروهایى در چارچوب تشکیلاتى غیرنظامى بود که مى‏ توانست فرصت مناسبى براى تحکیم مناسبات استعمارى در ایران ایجاد کند؛ مناسباتى که در مقاطع حساس تاریخى، ضامن منافع استعمارى در ایران بود.(3) بهائیان نیز به دلیل وجود اشتراکات فکرى بین بهائیت و لژهاى فراماسونرى، از سیاست‏هاى آن‏ها بیشتر استقبال کردند. داشتن خداى ناسوتى و ترکیبى (انسان + خدا) آزادى رعیت از قید احکام و اخلاق، داعیه حکومت جهانى و تفکرات جهان وطنى، ضدیت با اسلام و مسیحیت، از جمله تفکرات مشترک آنان بود.(4) این گونه سیاست‏ها بود که علمایى چون شیخ فضل‏ اللّه‏ را در مقابل بهائیان به عنوان کارگزاران استعمار قرار داد. اصولاً یکى از دلایل مخالفت او با انقلاب مشروطه به دلیل حضور فعال بهائیان در عرصه سیاست و به چالش کشاندن دین اسلام و توهین علیه مقدسات دینى در

——————————————————————————–

1-همان، ص 308 .

2-مؤسسه مطالعات و پژوهش‏هاى سیاسى، اسناد فراماسونرى در ایران، ج 1، ص 34. هم‏چنین ر.ک: مرکز اسناد انقلاب اسلامى، فراماسونرها، روتارین‏ها و لاینزهاى ایران .

3- همان، ص 35 .

4-حسین میر، تشکیلات فراماسونرى در ایران، ص 207 .

——————————————————————————–
مطبوعات بود.(1) از این رو شیخ فضل ‏اللّه‏ نورى در لوایحى که منتشر کرد به حذف آن‏ها براى حفظ اسلام اشاره نمود و تأکید کرد که بهائیان مثل شیطان مشغول وسوسه و ره‏زنى و فریبندگى «عوام اضل کالانعام» هستند.(2) به این دلیل یکى از شروط پذیرش مجلس از سوى ایشان اجراى احکام شرع در باره بابى‏ ها و بهائیت بود.(3)

با تشکیل مجلس، در اصل بیستم متمم قانون اساسى، چاره‏اى براى جلوگیرى از اشاعه افکار ضد دینى و مذهبى اندیشیده شد و بر اساس این اصل، عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضره به دین مبین اسلام، آزاد و ممیزى در آن‏ها ممنوع شد. منظور از عبارت «کتب ضلال»، کتاب‏ها و نشریه ‏هایى است که در باره مذاهب غیره حقه نوشته شده، و مراد از «مواد مضره به دین مبین اسلام» نوشته‏ هایى بود که مستقیما به دین اسلام حمله یا از آن انتقاد مى‏ کردند.(4) به ‏رغم تمام تلاش‏هایى که شیخ فضل ‏اللّه‏ نورى براى مشروعه نمودن انقلاب کرد، اما نهایتا این بهائیان بودند که با کمک انگلیسى‏ ها موفق شدند انقلاب مشروطیت را به انحراف کشانده و شیخ فضل ‏اللّه‏ نورى و تفکراتش را منزوى کرده، با توطئه‏ اى هماهنگ، او را از سر راه خویش بردارند.

نقش میرزا مهدى کاشى، ملقب به وزیر همایون، فرزند فرخ‏ خان امین الدوله (عامل انعقاد معاهده پاریس که به جدایى هرات از ایران منجر شد)(5) و از شخصیت‏ هاى معروف بهائى که در استبداد صغیر، علیه آزادى خواهان، از محمدعلى شاه حمایت کرد،(6) قابل توجه است. او در استحاله شخصیت ابراهیم زنجانى(7) که از اعضاى هیئت مدیره دادگاه انقلاب بود و حکم اعدام شیخ فضل اللّه‏ را صادر نموده و از ماسون‏هاى قدیمى بود،(8) نقش مؤثرى ایفا کرد. انگلیسى‏ ها نیز در دشمنى دیرینه خویش با مرجعیت شیعه، از این حکم استقبال نمودند. در

——————————————————————————–

1- عبدالرحیم ذاکر حسین، مطبوعات سیاسى ایران در عصر مشروطیت، ص 65 .

2-احمد کسروى، تاریخ مشروطه، ص 420 .

3-على دوانى، نهضت روحانیون ایران، ص 121 .

4- عبدالرحیم ذاکر حسین، همان، ص 67 .

5- موسى فقیه حقانى، همان، ص 41 .

6-ناظم الاسلام کرمانى، همان، ص 456 .

7-سیدمحمد مدنى، «کارنامه یک وزیر بهائى»، مجله ایام، ش 29، 1382، ص 41 .

8- مهدى بامداد، شرح رجال ایران، ص 15 .

——————————————————————————–
اسناد منتشر شده وزارت امور خارجه انگلیس (کتاب آبى) از شیخ فضل‏اللّه‏ به عنوان مستبدى که دشمن مشروطیت بوده و قابل ترحم نبوده است، یاد شده و از اعدام او اظهار خرسندى کرده که خوب شد ایران او را از میان برداشت.(1)

انگلیسى‏ ها با کودتاى1299م و به قدرت رساندن رضاخان نفوذ خود را در ایران گسترش دادند و زمینه را براى نفوذ بهائیت در ایران هموار و آن‏ها نیز تلاش کردند با حکومت رضاخان همراه شوند. حبیب‏ اللّه‏ عین ‏الملک، پدر هویدا، از جمله بهائیان بود که در این دوره به حمایت از رضاخان برخاست(2) و از سوى او به عنوان کارگزار وزارت خارجه این حکومت به سوریه رفت و در راستاى تحکیم فرقه بهائیت از هیچ کوششى دریغ نورزید. او آن چنان در تبلیغ این فرقه بى‏ پروا بود که مردم شام خیال مى ‏کردند مذهب رسمى ایرانیان، بهائى است.(3) در دوره رضاخان آن‏ها در جلسات و سخنان خود از رضاخان به نیکى یاد مى‏ کردند و سیاست‏هاى ضد دینى و مقابله او با علما را ناشى از علاقه رضاخان به فرقه بهائیت مى‏ دانستند. سیاست کشف حجاب رضاخان را که نشانه مخالفت و ضدیت وى با یکى از اصول مسلم و حساس شریعت اسلام، یعنى حجاب بود، بهائیان منطبق با قانون و منطق خود مى‏ دانستند.(4)

روابط متقابل انگلیسى ‏ها و بهائیان در عصر پهلوى

با کودتاى 28 مرداد 1332 توسط امریکاییان، بهائیان به‏ رغم ادعاى غیرسیاسى بودن خویش، هماهنگ با سیاست ‏هاى مورد نظر رژیم در جهت تثبیت موقعیت خود تلاش کردند. یکى از اهداف مهم آنان در این دوره، رسمیت بخشیدن به مسلک بهائیت در ایران بود.

——————————————————————————–

1-رحیم رضازاده ملک، انقلاب مشروطه ایران (به روایت اسناد وزارت امور خارجه‏ى انگلیس ـ کتاب آبى)، ص 282-285 .

2-مرکز بررسى اسناد تاریخى، امیر عباس هویدا به روایت اسناد، ج 2، ص 10 .

3- همان، ص 319 .

4- جواد منصورى، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ، ج 1، ص 324 .


این رابطه سیاسى به آشنایى هر چه بیشتر بهائیان با اندیشه‏ هاى غربى منجر شد و مسافرت‏هاى رهبران بهائى، از جمله عبدالبهاء به اروپا و امریکا،(4) غرب‏زدگى و وابستگى به اندیشه‏ هاى امانیستى و سکولاریستى و فاصله گرفتن از دین را در آن‏ها افزایش بخشید و تعلیمات آیین بهائى، طنین دیگرى یافت و روند دیگرى را پیمود. اگر بابیه با مستمسک قرار دادن نگرش‏هاى دینى سعى در قدرت‏ طلبى داشتند، بهائیان با نگرش‏هاى غیر دینى و فاصله گرفتن از هویت دینى و ملى و با ماهیت کاملاً غربى در زمان رژیم پهلوى وارد عرصه سیاست شدند و انگلیسى‏ ها از بهائیان به عنوان نوماسیون حمایت کردند.

در عصر پهلوى نیز به دلیل نفوذ گسترده امریکایى‏ ها در ایران، انگلیسى ‏ها در رقابت با آن‏ها انجمن‏ها و لژهاى فراماسونرى را در شهرهاى مختلف ایران گسترش دادند، زیرا در عصر مشروطه، انگلیسى‏ ها از طریق این انجمن‏ها به موقعیت‏هاى قابل توجهى دست یافته بودند. در عصر پهلوى به دلیل فعالیت این انجمن‏ها، انگلستان موفق شد بین سال‏هاى 1332-1342 روابط خود را با ایران تجدید کرده، در رقابت خود با امریکا به پیشرفت ‏هاى قابل ملاحظه ‏اى دست یابد.

——————————————————————————–

1-همان، ص 319 .

2- حسین میر، همان، ص 208 .

3- بهرام افراسیابى، همان، ص324 .

4-محمود صدرى، «بهائیت»، دانشنامه جهان اسلام، ج 4، ص 741 .


از دیدگاه فراماسونرها و بهائیان، برنامه ‏ریزى آموزشى باید به گونه‏ اى باشد که به ضرر بهائیان و فراماسونرها و به طورکلى غرب تمام نشود و به عبارت دیگر براى ایران، استقلال و خودکفایى به ‏وجود نیاورد.(2) در دوران رژیم پهلوى بهائیانى که عضو لژ فراماسونرى بودند، حضور گسترده‏اى در رأس نظام آموزشى کشور و ریاست دانشگاه‏ ها داشتند یا تدریس در کلاس‏هاى درس را بر عهده گرفتند. ذبیح ‏اللّه‏ قربان، رئیس دانشگاه شیراز و عضو لژ حافظ، منوچهر تسلیمى، عضو لژ ابن ‏سینا که بعدها به ریاست دانشگاه تبریز رسید و کامبیز قربان، استاد دانشگاه کشاورزى شیراز و عضو لژ حافظ،(3) از جمله بهائیانى بودند که به ازاى خوش خدمتى رهبران بهائى نسبت به انگلیسى ‏ها، در سیاست‏گذارى‏ هاى فرهنگى کشور نقش مهمى ایفا کردند. در چنین شرایطى نظام آموزشى کشور نمى‏ توانست از چارچوب تحمیلى خارج شود و در خدمت توسعه جامعه ایران قرار گیرد.

تفکر بهائی

بنابراین باید گفت که یکى از عوامل موفقیت بهائیان در ایران عصر پهلوى، پیوند آن‏ها با فراماسونرى و لژهایى است که از سوى انگلیسى ‏ها اداره مى‏شد. بهائیان به عنوان فراماسونرى، از طریق این لژها توانستند علاوه بر نفوذ در مراکز آموزشى، در مراکز کلان تصمیم ‏گیرى ‏ها هم نفوذ کنند. در تحقیقات ساواک روشن شده بود که فراماسونرى در حال تجدید سازمان است و هدف آن گسترش لایه‏ هاى نفوذ در مراکز کلان تصمیم ‏گیرى‏ هاست؛ روشى که با روال سیاست گذارى‏ هاى استعمارى انگلیس هم‏خوانى داشت، زیرا برنامه انگلیسى ‏ها تجدید فعالیت جاسوسى، نظیر سازمان‏ هاى مختلف فراماسونرى بود.

——————————————————————————–

1-مؤسسه مطالعات و پژوهش‏هاى سیاسى، اسناد فراماسونرى در ایران، ص 45 .

2- محمدحسن طباطبایى، نفوذ فراماسونرى در مدیریت نهادهاى فرهنگى ایرانى، ص 29-37 .

3- همان، ص 113 .

——————————————————————————–
آن‏ها همیشه از عمال سیاسى و جاسوس خود تا سرحد مرگ جانب‏دارى و حمایت مى‏ کردند و بر اساس این اصل مى ‏توانستند افراد جدید و ناشناخته‏ اى را براى اجراى مقاصد سیاسى خود در سازمان‏هاى مختلف جلب کنند.(1) به سبب استفاده انگلیسى ‏ها از این حربه، امریکایى‏ ها نتوانستند از نفوذ انگلیسى‏ ها و کارگزاران و عاملان آن‏ها در ایران جلوگیرى کنند و از حضور ریشه‏ دار و تاریخى آن‏ها در ایران بکاهند. امضاى قرارداد کنسرسیوم نفت که به حل مسئله نفت انجامید، وجود شرکت‏هاى انگلیسى، حمایت از درباریان و به قدرت رساندن آن‏ها، مثل حسین علاء، و ورود ایران به پیمان سنتو که نفوذ انگلیسى ‏ها را در خاورمیانه گسترش مى‏داد، تأسیس بانک ایران و انگلیس، عقد قراردادهاى فرهنگى‏ـ تجارى و نفتى بین ایران و انگلیس،(2) ره ‏آورد سیاست‏گذارى‏ هاى پنهان فراماسونرى در ایران بود.

با نفوذ انگلیسى‏ ها در ایران بهائیان شرایط را براى تحقق سیاست‏ هاى خویش مناسب دیدند و بیش از هر زمان دیگر، راه را براى خود هموار نمودند و براى جلب نظر رژیم پهلوى در مقاطع حساس، هماهنگ با سیاست‏ هاى مورد نظر آن‏ها در جهت تثبیت موقعیت شاه، گام‏هاى مؤثرى برداشتند. تأیید انقلاب سفید، همکارى با ساواک، جلب حمایت دولت ‏هاى بزرگ از شاه و سلطنت او و عضویت در حزب رستاخیز، قسمتى از مواضع سیاسى فرقه مزبور بود.(3) آن‏ها به تدریج نفوذ خود را در دربار افزایش دادند، به ‏خصوص آن که شاه قدرت خود و خانواده ‏اش را مدیون بهائیان مى‏ دانست، زیرا در 25 مرداد 1332 در حالى که نظام سلطنتى در حال سقوط بود،

——————————————————————————–

1-مؤسسه مطالعات و پژوهش‏هاى سیاسى، اسناد فراماسونرى در ایران، ص 56 .

2-علیرضا ازغندى، روابط خارجى ایران، ص 247 .

3-جواد منصورى، همان، ج 1، ص 325 .

——————————————————————————–

ادامه دارد