انواع مکتب‌هاي يوگا در غرب

ابوالقاسم جعفری| از آنجا که یکی از تأثیرگذارترین عوامل هندویی در غرب و جنبش‌های غربی، یوگا و مدیتیشن است و حتی می‌توان ادعا کرد که هیچ جنبش و معنویت نوپدید دینی نسبت به آن دو بی‌توجه نبوده است؛ از این رو به اختصار به نحوه تأثیر این دو فن در غرب می‌پردازیم.

واژه «یوگا» در سنت هندویی حاکی از روش‌های گوناگون معنویت است. از آنجا که بیشتر استادان یوگا در دهه 1950 در آمریکا هتهه یوگا کار می‌کردند، آمریکایی‌ها معمولا واژه یوگا را مترادف با نظام «هَتهه» می‌دانند. هم جنبش ودانته و هم انجمن معرفت نفس، هتهه یوگا را برای آماده شدن برای انجام مدیتیشن ضروری می‌دانند.

چهار نوع یوگای مهم وجود دارد که در مکتب ودانته، تمرین هم‌زمان هر چهار نوع آن توصیه می‌شود. سه نوع یوگا از بهگود گیتا و یک نوع آن از پتنجلی استخراج شده است. هدف همه یوگاها جدا کردن واقعیت از باطل در ذهن یوگاکار و هدایت او به سوی ادراک و شناخت نفس و از بین بردن حرکت‌های پریشان بدن و ذهن است؛ به گونه‌ای که سرانجام «نیرْوِی کَلپه‌سمادهی»[۱] به دست آید.[۲]

معمولا شخص گورو یوگای مناسب شاگرد را تشخیص می‌دهد. جنبش ودانته، بیشتر مشوق تمرینات بهکتی بود که در آن نام یکی از خدایان برگزیده یوگاکار تکرار می‌شود. در آیین تشرفی (دیکشه) که گورو اجرا می‌کرد، شاگرد، ذکر یا منتره‌ای را متناسب با آن خدایی که می‌خواهد به آن برسد، از گورو دریافت می‌کند و آن را موضوع مدیتیشن خود قرار می‌دهد.[۳]

در بعضی از مراکز تعلیم ودانته در غرب هر روز برای راماکریشنا و همسرش سوده‌دوی و گاهی برای عیسی مسیح(ع) و بودا مراسم پوجا[۴] برگزار می‌کنند.[۵] «پوجا» در آیین هندو معادل عبادت است. بسیاری از پیروانی که نمی‌توانند پیوسته در معابد حاضر شوند، در خانه خود، محلی را برای انجام مراسم پوجا و مدیتیشن اختصاص می‌دهند. از میان انواع تمرین‌های معنوی که در غرب نفوذ کرده‌اند، مدیتیشن متعالی، یوگای هیمالایایی، یوگای اینتگرال، یوگای کریپَلو و سیدهه یوگا از همه معروف‌ترند؛ از این رو داستان نفوذ آنها به غرب را به اجمال ذکر می‌کنیم

مدیتیشن متعالی[۶]

مدیتیشن متعالی، سبکی بود که مهارشی به غربی‌ها آموخت. این سبک از مدیتیشن او شبیه تحلیل تبادلی[۷] برنی[۸] و نوعی روان‌درمانی متداول در دهه 1960 بود. روش روان‌درمانی برنی که تا به امروز مورد استفاده قرار می‌گیرد از تحقیقات علمی روان‌شناسی، به ویژه روش‌های زیگموند فروید[۹] به دست آمده بود. این تشابه به گسترش فرهنگ هندی و تکنیک‌های معنوی هندویی در آمریکا کمک بسیاری کرد.

مهارشی به معنای حکیم بزرگ، لقب گوروی هندی است که در جوانی به تحصیل فیزیک در دانشگاه الله‌آباد هند پرداخت. اندکی پس از اتمام تحصیل، مرتاض بزرگی به نام سوامی برهمننده سرسوتی[۱۰] (1953-1863) را ملاقات کرد و به شاگردی او درآمد. هنگامی که آنها در 1940 همدیگر را دیدند سرسوتی به تازگی از بیست سال عزلت‌نشینی و تفکر برگشته بود. پس از مرگ سرسوتی، مهارشی نیز به عزلت‌نشینی و تفکر در غارهای هیمالیا پرداخت. پس از دو سال ریاضت، سفری را در هند آغاز کرد و به تعلیم آموزه‌هایش پرداخت. اصول آموزه‌های او که در نسخه غربی آن آورده می‌شود، چنین است:

  1. رشد معنوی و معرفت نفس، حق طبیعی هر انسانی است.
  2. اساس علم نوین با خرد و حکمت باستان سازگار است و آن دو با یکدیگر، به کشف حقایقی نظام‌مند و سطوح مختلف نایل می‌شوند.
  3. چند تکنیک ساده وجود دارد که اگر به صورت درست و نظام‌مند به کار گرفته شود، به آگاهی برتر و در نهایت به معرفت نفس کامل منجر خواهد شد.

4.گسترش دانش یوگا، عصر جدیدی از صلح و سعادت را برای بشر به ارمغان خواهد آورد.

مراکزی در اروپای غربی و قاره آمریکا به ترویج آموزه‌های او می‌پردازند.[۱۱]

به مرور زمان، استقبال مردم آمریکا به قدری از این آموزه زیاد شد که در سال 1971 دانشگاه بین‌المللی مهارشی[۱۲] در کالیفرنیا و دو دانشگاه تحقیقات اروپایی مهارشی[۱۳] و دانشگاه ودایی مهارشی[۱۴] در اروپای غربی تأسیس شدند تا درباره آموزه‌‌های مهارشی به طور علمی تحقیق کنند. در این دانشگاه‌ها تلاش‌هایی صورت گرفت تا با همگانی‌کردن تمرینات آرام‌بخش مدیتیشن، زندگی اجتماعی را در غرب بهبود بخشند.

یوگای هیمالایایی[۱۵]

آنچه سوامی راما،[۱۶] بنیانگذار یوگای هیمالایایی را از دیگر مرتاضان هندی متمایز می‌سازد این است که دانشمندان آمریکایی، قدرت او را در کنترل بدن به صورت دقیقی آزمایش کردند. او در سال 1970 به دعوت بنیاد منینجر به آزمایشگاه رفت و دستگاه‌های مختلفی را به بدنش  متصل کردند که امواج مغزی، فعالیت قلب، جریان خون، تنفس، کشش عضلانی، مقاومت پوست، حرارت و توان بدن او را ثبت می‌کرد. ابزارهای نمایشگر نشان دادند که وی می‌توانست به درخواست دانشمندان، امواج مغزی خاصی را از خود ساطع سازد. او توانست تعداد ضربان قلب خود را به اختیار خود بالا یا پایین بیاورد و جریان خویش را آهسته‌تر یا شدیدتر سازد. کارهای عجیب بسیاری از او ثبت شد.[۱۷]

سوامی راما در کودکی، پدر و مادر خود را از دست داد و نزد یک گورو که به او بابا بنگالی می‌گفتند بزرگ شد. بابا بنگالی نه تنها تربیت معنوی راما را به عهده گرفت؛ بلکه ترتیبی اتخاذ کرد تا او بتواند در دانشگاه آکسفورد به تحصیل علوم جدید بپردازد.

سوامی سفرهای متعددی به اروپا، آسیا و آمریکا داشت و دید شعبات متعددی در مناطق مختلف دنیا به ترویج یوگای هیمالایایی می‌پردازند که دوره‌های مختلف یوگا، مدیتیشن، رژیم غذایی و سلامتی دارند. وجود امکانات مناسب برای انتشار کتاب و مجله به این یوگا همانند دیگر انواع جنبش‌های معنوی در آمریکا کمک بسیاری کرد؛ به ‌طوری که علاوه بر چاپ کتاب‌های مختلف مربوط به یوگای هیمالایا، مجله مهمی به نام یوگای بین المللی[۱۸] منتشر می‌سازند.

اینتگرال یوگا

سوامی ساتچیداننده[۱۹] یک آشرام در رودخانه جیمز[۲۰] در ایالت ویرجینیا داشت. او در جوانی یک صنعت‌کار بود و برای شرکت‌های مختلف کار می‌کرد. می‌گویند با مرگ همسرش در 28 سالگی تحول عظیمی در وجود او پیدا شد و به مرور از زندگی با دیگران فاصله گرفت. وی در عزلت به تفکر، ریاضت و مطالعه پرداخت. در این مدت هَتهه یوگا تمرین می‌کرد و در روز بیش از یک بار غذا نمی‌خورد.

او پس از چندی به دیدار مکان‌های مقدس و معلمان معنوی شتافت و در 1946 وارد جنبش رسالت راماکریشنا[۲۱] شد، سپس تجرد پیشه کرد و به مطالعه و خدمت به خلق پرداخت؛ اما تحول اساسی، هنگامی در زندگی‌اش رخ داد که به آشرام[۲۲] سوامی شیواننده[۲۳] (1963-1887) رسید. در سواحل رود گنگ مکانی به نام ریشی‌کش[۲۴] وجود دارد که محل تجمع سالانه مرتاضان یوگاکار در هندوستان است. او در آنجا شیواننده را شخصیتی ممتاز در میان آن جمع یافت و از این رو به شاگردی وی درآمد. مدتی بعد شیواننده، شاگردش را به لقب یوگی‌راج[۲۵] یعنی سلطان یوگا مفتخر کرد.

ساتچیداننده در سفری تبلیغی به سری‌لانکا موفقیت‌های بسیاری کسب کرد و خدمات عمومی انجام داد؛ از جمله، میان سینهالی‌ها و تامیل‌ها آشتی برقرار کرد، به هنگ‌کنگ رفت و برای جامعه زندگی آسمانی[۲۶] سخنرانی کرد، همچنین در فیلیپین، مالزی و ژاپن نیز برنامه داشت. فیلمساز آمریکایی به نام کونارد روک[۲۷] در  1965 فیلمی از او تهیه کرد تا وی را به غرب معرفی سازد. او به پاریس، اورشلیم، قاهره و روم نیز سفر کرد. همچنین به دعوت پیتر مکس[۲۸]بازیگر معروف آمریکایی به نیویورک رفت.

ساچیداننده در 1976 شهروند آمریکا شد تا آسوده‌تر در این کشور تبلیغ کند. او در این وطن جدید، دوستانی حتی از رده کشیشان و ربی‌های یهودی پیدا کرد. در آمریکا آشرام‌های مختلفی تأسیس کرد؛ ولی آشرام و سکونتگاهِ دائمی خود را در کنار رودخانه جیمز در ویرجینیا برگزید. ساچیداننده همواره سعی می‌کرد تا آموزه‌های خود را آموزه‌هایی جهانی و فراتر از هرگونه مرز دینی و جغرافیایی معرفی کند.[۲۹]

یوگای کریپَلو[۳۰]

یوگی امریت دسایی[۳۱] مؤسس و استاد جنبش کریپلو یوگا است. او در 1932 در گجرات هند به دنیا آمد. پدرش مغازه‌دار بود. خانواده‌ای ویشنوپرست داشت. در جوانی به ورزش، بازی و بدنسازی علاقه‌مند بود تا اینکه گورویی به نام سوامی کریپلوننده[۳۲] (1981-1912) را ملاقات کرد. این استاد، او را به تمرین یوگا تشویق کرد. کریپلوننده، روشی پیشرفته را در طول پنج سال به امریت آموخت. امریت، علوم جدید را نیز فراموش نکرد و مهندس شد و در نیروی هوایی استخدام شد. در 1955 ازدواج کرد و یک سال بعد به احمدآباد رفت. در آنجا امریت به ‌سختی کار می‌کرد تا برای ادامه تحصیل به آمریکا برود.

سرانجام بدون بردن خانواده، راهی آمریکا شد و به کالج فیلادلفیا رفت. پول تحصیل خود را با شستن ظروف دانشگاه تهیه می‌کرد و یک وعده غذای مجانی می‌خورد. مدتی بعد، یک کار شبانه پیدا کرد و نیز در ایام تعطیل آخر هفته، یک کلاس طراحی مُد لباس و یک کلاس آموزش یوگا به ‌راه انداخت. سرانجام در سال 1964 از کالج هنر فیلادلفیا فارغ التحصیل شد.

امریت دیسایی در همه این ایام، اگرچه با پارچه و بازرگانی نیز سر و کار داشت؛ اما هیچ‌گاه از تمرین یوگا غافل نشد. او هنگامی که در 1966 به هند برگشت، استادش را ملاقات کرد و استاد، وی را تشویق کرد تا کریپلو یوگا را در آمریکا آموزش دهد. امریت با حمایت خانواده‌اش توانست به طور تمام وقت به یوگا بپردازد. او جامعه غیر انتفاعی یوگا[۳۳] را تأسیس کرد که به‌زودی کار آن رونق گرفت؛ به گونه‌ای که 150 کلاس در هفته برگزار می‌شد. مدتی بعد، استادش به او لقب شکتی پت دیکشه[۳۴] اعطا کرد؛ یعنی کسی که می‌تواند انرژی کُندالینی یا شکتی را در خود آزاد کند.

امریت ادعا کرد که در تمرینات خود به تجاربی رسیده است که پیش‌تر در هیچ کتابی و از هیچ استادی مانند آن نقل نشده ‌است. او بر اساس این تجربیات، مکتبی را در یوگا بنیاد نهاد و نام آن را به احترام استادش یوگای کریپلو گذاشت. امریت دو جلد کتاب با همین نام نوشت و یوگای کریپلو را در آن توضیح داد. وی در این کتاب نوشته است که راه کریپلو یوگا پلی میان دو روش معروف یوگاست؛ یعنی یوگای استنگه[۳۵] که در سوتره معروف پتنجلی یوگا شرح آن آمده است و راه شوق را تعلیم می‌دهد، و یوگای کندالینی[۳۶] که راه تشرف و تسلیم، و مبتنی بر متون بزرگ شیوه‌پرستی کشمیری است.

امریت در جلد اول کتاب خود، مراحل مقدماتی کریپله یوگا و در جلد دوم، مراحل پیشرفته آن را توضیح می‌دهد. طبق آموزش او یک نوآموز ابتدا باید یوگای اراده را بیاموزد، سپس می‌تواند پیشرفت کند و به یوگای بی‌ارادگی و تسلیم برسد.[۳۷]

دسایی در اوایل دهه 1990 برخی دیگر از گوروهای هندو را به آمریکا دعوت کرد تا او را در امر آموزش به دانشجویان کمک کنند. منتره‌ای که وی به شاگردانش می‌آموخت تا تکرار کنند، جمله‌ای سنسکریت است که می‌گوید: «من تسلیم خدا هستم.»[۳۸] جنبش دسایی در آمریکا بسیار پرتحرک و تجربه‌گرا بود. مراکز مختلف هندویی القاب افتخارآمیز متعددی به او دادند؛ اما خودش، لقبی را دوست داشت که استادش به وی بخشیده بود؛ یعنی یوگاچاریا[۳۹] یعنی استاد یوگا.[۴۰]

سیدهه یوگا[۴۱]

جنبش سیدهه یوگا را زنی یوگاکار، کوچک اندام، اما پر انرژی و نیرومند به نام سوامی چیدویلَسَننده[۴۲] هدایت می‌کرد. او متولد جنوب غرب هند در 1955 است که از اوایل زندگی تحت اشراف مرتاضی به نام سوامی موکتَننده[۴۳] (1982-1908) به تمرین پرداخت و همو بود که چیدویلسننده را با خود به آمریکا برد. موکتننده از 1970 به بعد بارها به آمریکا سفر کرد و در این مسافرت‌ها چیدویلسننده، مترجم او بود. همین نقش باعث شد که وی کاملا با سخنان و افکار استادش آشنا شود.

کار مترجمی چنین استادی، کار بسیار سختی بود و چیدویلسننده باید چنان سخنان استاد را به زبان مردم آمریکا ترجمه می‌کرد که آنها بدون داشتن پیش‌زمینه‌ای قبلی از فرهنگ هندو، آن را می‌فهمیدند. این تجربه دشوار، توانایی او را نشان داد و وی را آماده رهبری جنبش ساخت.

جنبشی را که او تأسیس کرد تحت تأثیر گوروی دیگری به نام بهگون نیتیاننده[۴۴](متوفی1961) استادِ موکتننده نیز بود. از زندگی نیتیاننده فقط چند افسانه باقی مانده است؛ مثلا می‌گویند قدرت شفابخشی داشته است. موکتننده جزئیات زندگی خود را در کتابی به نام بازی آگاهی[۴۵] نوشته‌ است. وی استاد خود را در گینش‌پوری نزدیک شهر بمبئی ملاقات کرد و در همان‌جا مدت‌ها تحت تعلیم استاد به ریاضت پرداخت.

هنگامی که نیتیاننده در 1962 درگذشت، موکتننده، جانشین استاد شد و در اوایل دهه هفتاد تصمیم گرفت به غرب سفر کند. موکتننده مثل استاد خود نیتیاننده، شخصیتی کاریزما داشت و دَرشَنه‌‌ی[۴۶] هندویی را در قالب کیهان‌شناسی شیوه‌پرستی کشمیری ترویج می‌داد.

ویژگی اصلی سیدهه یوگا «فیض گورو» ‌است. فیض از طریق حضور در محضر گورو حاصل می‌شود. حضور نزد استاد می‌تواند کندالینی – شَکتی پنهان را بیدار کند و شاگرد را به تعالی معنوی برساند. انسان‌ها دارای خودی باطنی هستند که باید به بیداری برسد. بیداری خودِ باطنی است که انرژی پنهان شخص را به فعلیت می‌رساند. این آموزه‌ای بود که موکتننده نزد استاد خود آموخت و طبق تعالیم متون کشمیری شیوه‌پرستی بود.

موکتننده را در غرب با لقب «گوروی گوروها» می‌شناسند؛ زیرا او روشی را معرفی کرد که قادر بود تجربه مستقیمی از حقیقت «خود» یا «نفس» را به شاگردان بچشاند. موکتننده، اعتماد بسیاری به فیض و عنایت بهگون نیتیاننده داشت و او را تجسم قدرت معنوی قابل انتقال به دیگران می‌دید. این قدرت معنوی قابل انتقال شکتیپه دیکشه[۴۷] نامیده می‌شد.

در این روش، موکتننده با تمرکز بر افراد، انرژی پنهان آنها را آشکار می‌کرد. گزارش‌های چندی که از تجربه‌های یوگا و مدیتیشن سیدهه باقی مانده است، بسیار جالب توجه است. یکی از افرادی که با این روش، انرژی باطنی را تجربه کرده چنین گزارش می‌کند که ناگهان به حالتی افتادم که گویا دست خود را به برق با ولتاژ بالا زده باشم. شروع به لرزیدن کردم و حقیقت مرگ، رنج، توان، عشق، ترس و مانند آنها را تجربه کردم.[۴۸]

در سیدهه یوگا درشَن[۴۹] و تحول معنوی تحت هدایت گورو، یک اصل اساسی است. جشن، خدمت و سرودهای مذهبی نیز در این نوع یوگا اهمیت دارند. مهم‌ترین متنی که این گروه، آن را پذیرفته‌اند، متنی سنسکریت به نام گورو گیتا[۵۰] است که هر روز آن را با صدای آهسته می‌خوانند.[۵۱]

هنگامی که سوامی موکتننده به غرب رسید مدعی شد می‌خواهد انقلاب مدیتیشنی به راه بیندازد؛ اما زمانی که موکتننده به آمریکا رفت، تعداد دیگری از استادان مدیتیشن هندی در آنجا بودند که مشهورترین آنها مهارشی ماهش یوگی[۵۲] بود. پس چگونه در آن زمان، امکان انقلاب مدیتیشنی وجود داشت؟

پاسخی که به این سؤال داده‌اند این است که ویژگی اصلی سیدهه یوگا، «گورو کرپه یوگا» است؛ یعنی درست همان گونه که با انقلاب کوپرنیکی، خورشید به جای زمین در مرکز منظومه شمسی، در جای واقعی خود قرار گرفت، با انقلاب مدیتیشنی، «گورو» در مرکز توجه راه معنوی و در جایگاه حقیقی خود قرار می‌گیرد؛ به عبارت دیگر، شَکتی یا انرژی معنوی گورو همانند خورشید، شاگردان را به دور خود جذب می‌کند و آنها را در راه مدیتیشن و راه معنوی کمک می‌کند.

نکته اصلی و کلیدی در سیدهه یوگا همین حضور استاد است که بیش از هرگونه تکنیک عملی اهمیت دارد و این نکته‌ای است که این گورو به غرب آموخت. بنابراین سیدهه، بیش از آنکه شیوه‌ای تکنیک‌محور باشد، شخصیت‌محور است. سوامی چیدویلسننده جانشین سوامی موکتننده شد و برای استادان خویش احترام بسیاری قائل بود. وی در نیویورک، معبد زیبایی را به افتخار بهگوان نیتیاننده ساخت و از طریق تبلیغ در کانال‌های ماهواره‌ای، روش خود را تبلیغ کرد. می‌گویند که او بعدها به مکتب ادویته ودانته نیز تمایل یافت. شیوه ادویته در مقابل شیوه آرام و همه‌پسند شیوه‌پرستی کشمیری، روشی خشن محسوب می‌شود.[۵۳]

 

 

پی‌نوشت

[۱]. nirvi kalpa samadhi.

[۲]. Kak, Encyvlopedia of India, P.255.

[۳]. Ibid.

[۴].puja.

[۵].  Wessinger,P.182.

[۶]. Transcendental Meditation.

[۷]. Transactional Analysis.

[۸]. Berene.

[۹]. Sigmund Freud .

[۱۰]. Swami Brahmananda Saraswati.

[۱۱]. Thursby,P.192.

[۱۲]. Maharishi International University.

[۱۳].  Maharishi Europen Research University.

[۱۴]. Maharishi Vedic University.

[۱۵]. Himalayan Yoga.

[۱۶]. Swami Rama.

[۱۷].Thursby,P.196.

[۱۸]. Yoga International.

[۱۹]. Swami Satchidananda.

[۲۰]. James River.

[۲۱]. Ramakrishna Mission.

[۲۲]. Ashram.

[۲۳].  Swami Sivananda.

[۲۴]. Rishkesh.

[۲۵]. Yogyraj.

[۲۶]. Divine Life Society.

[۲۷]. Conard Rooks.

[۲۸]. Peter Max.

[۲۹]. Thursby,P.198.

[۳۰]. Kripalu Yoga.

[۳۱]. Yogi Amrit Desai.

[۳۲].Swami Kripalvananda.

[۳۳]. Non-Profit Yoga Society.

[۳۴]. Shaktipat Diksha.

[۳۵]. Astanga Yoga.

[۳۶].Kondalini Yoga.

[۳۷]. Thursby,P.201.

[۳۸]. Om Namo Bhagavate Vasudevaya .

[۳۹].Yogacharya.

[۴۰]. Thursby,P.203.

[۴۱]. Siddha Yoga.

[۴۲]. Swami Chidvilasananda.

[۴۳]. Swami Muktananda.

[۴۴]. Bhagavan Nityananda.

[۴۵]. Play of Consciousness.

[۴۶]. darshana.

[۴۷]. Shaktipa Diksha.

[۴۸]. Thursby,P.205.

[۴۹]. Darshan.

[۵۰]. The Guru Gita.

[۵۱]. Thursby,P. 206.

[۵۲]. Maharishi Mahesh Yogi.

[۵۳]. Williamson, Gurus in America, P.147.

 

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.