انحرافات و خطرات جنبش‌های نوپدید برای زنان
خطرهای ناشی از جنبش‌های نوپدید دینی را برای زنان می‌توان در دو دسته تقسیم کرد: دسته اول همان خطرهایی است که جنبش‌ها برای همه – اعم از زن و مرد – ایجاد می‌کنند، دسته دوم خطرهایی است که به زنان اختصاص داشته و آن‌ها را تهدید می‌کند.

وقتی جنبش‌ها ویژگی‌هایی از قبیل پافشاری بر این نکته را از خود بروز می‌دهند که آنان افراد برگزیده بوده و حقیقت تنها نزد آن‌ها است، در این صورت اگر رهبر جنبش پاسخگو نباشد و ساختار حاکمیتی شکل گیرد که تبعیت و فرمانبرداری بی‌چون و چرا را بطلبد و وابستگی مادی، معنوی و اجتماعی روزافزون را رواج دهد و یا گروه را از بدنه جامعه جدا کند، همه این موارد می‌تواند نشانه‌هایی از خطری بالقوه تلقی شود.

البته هر جنبش مشکلات واقعی خاص خود را دارد؛ یکی ممکن است، از اعضای خود پول طلب کند و دیگری از قدرت کار آن‌ها بهره‌کشی و دیگر آنکه چه بسا از اعضایش انتظار داشته باشد که زندگی‌ای بدون همسر را در پیش گیرند و یا آن‌که از آن‌ها بخواهد در خوش‌گذرانی جنسی غوطه‌ور شوند. هر کدام از این نمونه‌ها می‌تواند سلامت زیست انسان را به خطر بیاندازد.

برخی جنبش‌های نوپدید دینی نیز ممکن است ترس و احساس گناه را برانگیزانند و برخی به عکس هرگونه احساس مسئولیت را بزدایند. به ندرت یک جنبش نوپدید دینی ممکن است، اعضایش را به سمت زندگی‌ای پر از فریب، قساوت و جرم سوق دهد (طالبی دارابی، ۱۳۸۶).

خطرات مختص زنان در جنبش‌های نوپدید

اما چنانچه گفته شد، برخی از خطرها بیشتر زنان را تهدید می‌کند. سوءاستفاده جنسی به‌ویژه در روابط مرادی و مریدی از مهمترین آن‌ها است. الیزابت پاتیک در مقاله زنان در جنبش‌های دینی نوین، نمونه‌هایی از سوءاستفاده جنسی از زنان را تشریح کرده است:

«بزرگترین مقیاس سوءاستفاده جنسی در یک جنبش نوین یک جنبش مسیحی به‌‌نام «فرزندان خدا» است که به خانواده نیز شناخته می‌شود. دیوید برگ – رهبر این جنبش – با پیروان مؤنث خود روابط جنسی چند نفری داشت و اعضاء را تشویق می‌کرد که راه وی را دنبال کنند. روشی که این جنبش برای آن مشهور شده شیوه‌ای برای عضوگیری است که برگ و همسرش برای آن ابداع کردند، به این شکل که اعضای مؤنث نوکیشان را از طریق فحشا به جنبش بیاورند» (پاتیک، ١٣٨۶: ١۶٢).

«بسیاری از گروها از جمله ماهاریشی ماهش یوگی، موکتاناندا، دا آوابهاسا و سوامی راما متهم به سوءاستفاده جنسی شده‌اند. چند رسوایی که بیشتر به دلیل اعتراض‌های پرهیاهوی زنان فاش شده بودیسم را در غرب به لرزه درآورده است. به ویژه چوگیام ترونگپا، به‌دلیل داشتن همبستران متعدد که آن‌ها را مصاحب می‌نامید و به الکلیسم مشهور است. او بسیاری از همبستران خود را به ایدز آلوده کرد. سوگیال رینپوشه حامی ترونگپا و پس از دالایی لاما مشهورترین لامای تبتی در غرب بود (همان: ١۶٣).

از دیگر آسیبهایی که جنبش‌های نوپدید نسبت به زنان داشته‌اند، ازدواج‌های تحت کنترل است و همچنین ترغیب زنان به عشق آزاد و لذت‌گرایی به‌مثابه مسیری معنوی این آسیب‌ها، زنان را دچار بی‌امنیتی و فقدان خانواده کرده است. به نظر می‌رسد که دو مورد آخر یعنی عشق آزاد و طریق لذت به مثابه مسیر معنوی، متأثر از اخلاق پست مدرن ایجاد شده است.

جنبش‌های نوپدید دینی از طریق ابداع اصول اخلاقی جدید، آسیب‌هایی را به نظام‌های اخلاقی تثبیت شده وارد می‌کند؛ البته بسیاری از این اصول اخلاقی جدید ساخته و پرداخته ادیان نوین نیستند بلکه به واسطه تأثیر از اخلاق پست مدرن موجب رواج آن شده‌‌اند. در میان این موارد، بخش‌هایی مشخص وجود دارند که حیات اخلاقی و انسانی دختران و زنان را متحول کرده است. از میان آن‌ها سه مؤلفه، اثر پررنگ‌تری بر حیات مادی و معنوی زنان داشته‌اند:

۱. عفیف بودن به‌عنوان یک ضد ارزش: امروزه در جوامع غربی، عفیف بودن یک گناه نابخشودنی محسوب می‌شود. از طرف دیگر، بسیاری از اینکه در زندگی ویژه‌شان برای فعالیت‌های جنسی تحت فشارند، رنج می‌برند و نمی‌دانند، چگونه در برابر این فشارها مقاومت کنند (شلیت و دموس، ۱۳۸۹: ۳۱ – ۳۳).

وانگهی امروزه بیماری‌های مقاربتی به‌سبب روابط متعدد جنسی به یک مشکل تبدیل شده و سالانه موارد و ابعاد جدیدی از این بیماران شناسایی می‌شوند. واقعیت ناراحت‌کننده اینکه بسیاری دختران نوجوان بدون اینکه خودشان بخواهند، رابطه جنسی برقرار می‌کنند.

در زندگی واقعی هر چه نوجوانان تجربه جنسی بیشتری داشته باشند، بیشتر دچار افسردگی می‌شوند و دست به خودکشی می‌زنند. این مسئله در مورد دختران بیشتر صدق می‌کند. آمارها نشان می‌دهد که بسیاری از دختران با میل و اختیار خود رابطه جنسی برقرار نکرده‌اند بلکه بیشتر آنان به علت نگرانی از عصبانیت پسران به این کار تن داده‌اند. اما حتی وقتی این کار با میل هم صورت می‌گیرد اغلب به پشیمانی می‌انجامد (همان: ٣۶ – ٣٨).

۲. عشق آزاد و روابط جنسی منهای عشق: اینگونه ارزش‌ها – به‌طور خودآگاه و ناخودآگاه – جنبش‌های نوپدید دینی را تحت تأثیر قرار داده است. به گونه‌ای که در بسیاری از آن‌ها قوانین مربوط به عفت رنگ باخته و یا تحت تأثیر برخی تفکرات شرقی مانند تانترا، نوعی از رابطه جنسی تشویق و ترغیب می‌شود.

زنان در جوامع غربی پشت تریبون ایستاده‌اند و با صدای بلند حقوق خود را مطالبه می‌کنند، اما گاهی فراموش می‌کنند که هر حقی مسئولیتی به دنبال دارد و گاهی چنان از مسئولیت حقوقی که مطالبه می‌کنند، ناآگاهند که در نهایت خود را بازنده قطعی میدان و افسرده و ناامید می‌یابند.

ارائه تصویر منفی از ازدواج از این دست مشکلات در جوامع غربی است که کم‌کم به شرق نیز سرایت کرده است. در جوامع مدرن ارائه تصویر منفی از ازدواج مشکل کوچکی است. زنان حتی گاهی حق ندارند، از مبتلا شدن به بیماری‌های مقاربتی اظهار نگرانی کنند؛ زیرا که ممکن است، طرف مقابلشان ناراحت شود. در حالی که احساسات و عواطف و حتی دغدغه‌های زنان در زمینه سلامت خود تا حد ممکن سرکوب شده است (همان: ۱۰۶).

جنگ با عواطف زنانه اشتباهی بود که برای رسیدن به حقوق مساوی رخ داد و هنوز نیز این اشتباه تکرار می‌شود. در غرب اشخاصی که به نوجوانان مشاوره می‌دهند، به آنان می‌گویند، باید تمام احساسات و عواطف خود را پیش از برقراری روابط جنسی کنار بگذارند. یکی از این توصیه‌های شگفت‌انگیز می‌گوید باید روابط جنسی را از عشق تفکیک کرد. این مسئله در گذشته نشانه بیماری بوده و اکنون از نشانه‌های بارز بلوغ به حساب می‌آید (همان: ۱۰۹ – ۱۱۰).

۳. تفکرات مردسالار بخشی از فمینیستها: از مهم‌ترین اشتباه‌های فمینیسم رایج این اندیشه است که زنان باید به موقعیت مردان دست یابند و این نکته را با موضوع کرامت زن اشتباه می‌گیرند. گاهی از فمینیسم استفاده می‌کنند تا نشان دهند، با مفهوم کرامت مخالف‌اند، گاهی مفهوم وقار بسیار خوشایند است، در حالی که از نظر مسن‌ترها این صفت مشکل اصلی است.

امروزه گاهی فمینیست‌ها با جلوه‌نمایی زن برای جنس مرد مخالف‌اند، اما عده‌ای آن را از حقوق و آزادی زنان برمی‌شمرند. اگر فکر اصلی موج اول فمینیسم این بود که تفکر زنان و نه جسم آن‌ها جدی گرفته شود، در سال‌های اخیر، فمینیسم گاهی در مسیر یکسره مخالفی قرار گرفته است تا آنجا که حتی عده‌ای از رهبران فمینیست جدید، جلوه‌نمایی زنان بی‌بندوبار را با داوطلبانه کار کردن در سرپناه‌های زنان مساوی دانسته‌اند؛ چراکه در هر دو این ظرفیت وجود دارد که زنان را به شکل مثبتی بنیادستیزی کنند.

به طوری که حتی جریان قدرت دخترانه در آمریکا که در اوایل دهه ی ۱۹۹۰ با تفکری ایده آل آغاز شد – و با انتقاد از آزار و اذیت جنسی امید خود را برای ایجاد جامعه ای انسانی‌تر مطرح میکرد – ده سال بعد بازی را به گونه‌ای تغییر داد که دختران هم بتوانند مانند پسران نقش تجاوزگران جنسی را ایفا کنند (همان: ۲۰۳- ۲۰۸).

بخشی از فمنیست‌ها با کم‌ارزش کردن زنان خانه‌دار آنان را مانعی برای پیشرفت بشری دانستند و با حمله به همجنسان خود، سطح زندگی زنان سنتی را به مراتب پایین‌تر از سطح مطلوب زندگی داوری کردند و جنبش زنان کم‌کم با وارد کردن ارزش‌گذاری‌های جدید، نوعی دیگر از محدودیت در انتخاب را به زنان تحمیل کرد.

این شیوه انتخابی جدید نتایج ناسودمندی نیز داشت؛ رفتارهای خشونت‌آمیز دختران هر سال بسیار افزایش می‌یابد. حوادث خشن‌تر، جدی‌تر و خطرناک‌تر شده‌اند و دامنه آن‌ها به بازداشت و زندان هم کشیده می‌شود.

استفاده از انواع سلاح‌ها در درگیری‌ها و مشاجرات میان دختران در حال افزایش است و خشونت‌های فیزیکی هر چند هنوز در سطح خشونت پسران نیست، اما روندی رو به رشد دارد. امروزه مهر و عطوفت زنان هم مورد تردید واقع می‌شود. گاهی برخی از فمنیست‌ها زنان را به پرخاشگری به شوهران ترغیب می‌کنند و فداکاری سنتی زنان را کاری احمقانه برمی‌شمرند. به روشنی می‌بینیم در میان آرا برخی از فمنیست‌ها هیچ معیار و میزانی برای شایسته و ناشایسته بودن رفتار وجود ندارد (همان: ۲۱۴ – ۲۲۸).

این‌ها رویکرد برخی از فمینیست‌هایی است که نگارنده آن را مردسالاری فمینیست‌ها نام می‌نهد. در قرن اخیر بسیاری از فمنیست‌ها ملاک عملکرد مردان را به‌عنوان اصلی برای آزادی زنان پذیرفتند و خواهان انجام آن توسط زنان شدند.

این همان مسئله‌ای است که بسیاری از تلاش‌های درست و به حق اقشار مختلف زنان در به‌دست آوردن حقوق انسانی خود را تحت‌الشعاع قرار داد و مخدوش کرده است و نه‌تنها باعث ایجاد مخالفت‌های شدید جوامع سنت‌گرا درباره حقوق زنان می‌شود که باعث می‌گردد زنان روح، روان و فطرت خود را نیز نادیده بگیرند و اعمالی انجام دهند که به‌خودی خود با هویت و شخصیشان در تضادی آشکار قرار می‌گیرد.

چنین فمینیست‌هایی در اعمالی صددرصد واکنشی ابتدا پذیرفته‌اند که تنها کاری که مردان انجام می‌دهند دارای اهمیت استراتژیک در حیات است و سپس با انکار خودی تقلید از آنچه مردان انجام می‌دهند را الگوی فعالیت خود قرار داده‌اند.

فهرست منابع
  • پاتیک، الیزابت (۱۳۸۶) زنان و جنبش‌های دینی نوین، ابوالفضل حقیری قزوینی، تهران: کتاب نقد، شماره ی ۴۵، صص ١۵۵ تا ١٨۴.
  • شلیت، وندی؛ نانسی لی دموس (۱۳۸۹) دختران به عفاف روی می‌آورند، سمانه مدنی و پریسا پور‌علمدار، تهران: نشر معارف
  • طالبی دارابی، باقر (۱۳۸۶) ادیان جدید؛ درآمدی بر جنبش‌های نوپدید دینی، الین بارکر، فصلنامه هفت آسمان، شماره ۱۵.

منبع: کتاب جنبش‌های نوپدید دینی – معنوی

 

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.