پاسخی بر جنجال فرقه وهابی تکفیری سلفی در افسانه پنداری شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها با رویکردی جدید
چکیده :
گفتگوی علمی با روش صحیح پیرامون مباحث تاریخ اسلام امری اجتناب ناپذیر و ضروری است و اساسا جریان حق با همین گفتگو ها و تبیین ها و روشنگری ها در بستر تاریخ تداوم یافته است و جان های تشنه حقیقت بشریت را آب گوارای حقیقت نوشانده است و عموم آنان را دلگرم و ثابت قدم نگه داشته است. از موضوعات مهم تاریخ اسلام بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله هجوم به خانه مقدس امیرالمومنین علی صلوات الله علیه و مجروح شدن سرور زنان بهشت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و سپس شهادت آن حضرت است. این مساله از دیرباز محل سوال برای مسلمانان بوده است که آیا اساساً چنین اتفاقی رخ داده است و آنچه شیعه ادعا می کند درست است؟ این واقعه مهم امروزه در مناسبت های مختلف به خصوص در آستانه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و تا مدت ها بعد از سالروز شهادت بلکه بحث داغ مستمر، در محافل غیر شیعی و به خصوص شبکه های وهابی سلفی تکفیری مورد انکار قرار می گیرد و جدیدا از ماجرای شهادت به افسانه دروغین شهادت حضرت زهرا تعبیر می کنند. در وهله اول ممکن است بر اثر تبلیغات گسترده جریان های ضد شیعی در افسانه انگاری این واقعه، مسلمانی بگوید شاید این هجوم و این مجروح کردن و قتل دختر پیغمبر(ص) جای تامل داشته باشد و نپذیرد ولی متاسفانه وقتی در منابع مختلف اسلامی غیر شیعی جستجو می کنیم در مهم ترین منابع آنان انسان با صحنه های تاریکی از ظلم و جنایت دستگاه حاکم بر مدینه در حق حضرت زهرا(س) روبرو می شویم و قتل آن مظلومه با سرنخ های مختلفی که در منابع غیر شیعیان ذکر شده است ثابت می شود. کشف این سرنخ ها در واقعه شهادت پاره تن رسول خدا (ص) خود رویکردی جدید در اثبات شهادت حضرت زهراست، آنجاست که مسلمان حقیقت جو، جا دارد از منکرین شهادت بپرسند آیا قتل دختر رسول خدا(ص) افسانه ای دروغین است یا حقیقتی رسواگر ؟
مقدمه :
با گسترش فضای مجازی هرساله در آستانه شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) با هجمه های بسیاری از جانب جریانات وهابی روبرو هستیم که شهادت حضرت را انکار می کنند و آن را افسانه ای دروغین می نامند، گاهی می گویند ما هیچ روایتی در شهادت حضرت زهرا نداریم گاهی می گویند: عده ای فقط پشت در حاضر شدند و تهدید کردند و رفتند، گاهی می گویند فقط در را آتش زدند، گاهی می گویند فقط فرزندی از حضرت سقط شده و علت آن ربطی به هجوم ندارد و حرفی از شهادت نیست، گاهی می گویند حضرت بر اثر بیماری رحلت نمود،گاهی می گویند این افسانه از دوره صفویه به بعد در ایران رایج شده است و گاهی نیز از سر ناچاری و استیصال قضیه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را موکول به تقویم های ایران از سال 72 و دولت وقت می کنند و با یک اعتماد به نفس بالایی در محافل و شبکه های خود به زعم خویش مخاطب را از حقیقت ماجرا باخبر می کنند. ممکن است هر شخص حقیقت جویی و ذهن مطالبه گری بپرسد آیا قضیه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در منابع مسلمین به خصوص اهل سنت که از منابع مشترک فرقه ضاله وهایت با اهل سنت هست، اثبات می شود؟ آیا سرنخی، رد پایی از شهادت آن مظلومه در کتب مهم مسلمین وجود دارد یا نه؟ طبعا ما در این مقام و در این بحث، نه انگیزه اختلاف افکنی بین مسلمین داریم و نه اینکه یقه عزیزی از برادران اهل سنت را قصد داریم بگیریم و کسی را اذیت کنیم، بلکه از جهت مهم بودن بحث و فریبکاری جریان وهابیت ناچاریم زوایای مختلف قضیه شهادت حضرت زهرا را در منابع غیر شیعیان بازخوانی کنیم تا حق روشن و باطل نابود شود، زیرا اعتقاد به آن زندگی فرد مسلمان و مسیر دینی او را به کلی عوض خواهد نمود و به همین سبب ارزش دارد که مسلمین به دور از تعصب و توهین با جستاری در منابع فریقین به سرنخ هایی مهم و بلکه حقیقت ماجرا پی ببرند.
مقدمه :قبل از جواب دادن به این سوال مهم، ابتدا باید مقدمه ای را عرض کنیم
بعد از پیغمبر اکرم (ص) جریان حق و حکومت وصیّ بر حق پیغمبر توسط جریان سقیفه غصب شد و حاکمیت آنان 25سال طول کشید و طبیعتا در این مدت عموم جامعه مسلمین را با خود همراه نموده و افکار عمومی را به دست گرفتند و بعد از قتل خلیفه سوم نیز وجود مبارک امیرالمومنین علی علیه السلام تنها در یک برهه چهار سال و نه ماهه حاکم بود و پس از شهادت حضرت نیز عملا حاکمیت باز در همان مدار سقیفه پیش رفت، و معاویه و پسرش یزید و سپس بنی مروان و بنی امیه نیز همان خط خلفا را ادامه دادند و بعد از آنان نیز بنی عباس بدتر از بنی امیه سرکار آمدند و عملا حاکمیت رسمی به دست اهل بیت علیهم السلام نبود و لذا در این سالهای متمادی دو جریان داریم، جریانی که به شدت مخالف اهل بیت علیهم السلام و خط اهل بیت علیهم السلام است و جریان دوم خط و فکر اهل بیت علیهم السلام است که به کلی تفاوت دارد با جریان حاکم،گرچه خداوند و کتاب خداوند قرآن کریم و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و قبله و برخی امور در بینشان مشترک بوده است.
جریان مخالف اهل بیت علیهم السلام ویژگی هایی دارد از جمله اینکه: حاکمیت دارد، قدرت دارد، پول دارد، دستگاه های فرهنگی و تبلیغی همه در دست او و بر ضد اهل بیت علیهم السلام است و لذا تا توانستند تحریف کردند و فضیلت تراشی کردند و نقاط تاریک صدر اسلام را کتمان کرده و نگذاشتند مسلمانانی که در سالهای بعد و قرون متمادی می آیند بدانند چه اتفاقاتی در صدر اسلام افتاده است و این خط تحریف که امتداد همان حاکمیت سقیفه بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله بود تا سالها ادامه پیدا کرد و متاسفانه این تفکردر بین عالمان غیر شیعی در قرون مختلف نیز نفوذ کرد به طوری که آنها به راحتی هر مطلبی که به مذاقشان خوش نمی آمد و آن را مخالف مکتب خود می دیدند تضعیف و تحریف و حذف می کردند و یا کلا از بین می بردندکه در دسترس هیچ کس نباشد.
ذهبی از عالمان بزرگ اهل سنت در جایی می گوید:
قلت: کلام الأقران إذا تبرهن لنا أنه بهوى وعصبیه، لا یلتفت إلیه، بل یطوى، ولا یروى، کما تقرر عن الکف عن کثیر مما شجر بین الصحابه، وقتالهم – رضی الله عنهم أجمعین – وما زال یمر بنا ذلک فی الدواوین، والکتب، والأجزاء، ولکن أکثر ذلک منقطع، وضعیف، وبعضه کذب،
وهذا فیما بأیدینا وبین علمائنا، فینبغی طیه وإخفاؤه، بل إعدامه، لتصفو القلوب، وتتوفر على حب الصحابه، والترضی عنهم، وکتمان ذلک متعین عن العامه، وآحاد العلماء، وقد یرخص فی مطالعه ذلک خلوه للعالم المنصف، العری من الهوى، بشرط أن یستغفر لهم، کما علمنا الله -تعالى- حیث یقول: {والذین جاؤوا من بعدهم یقولون ربنا اغفر لنا ولإخواننا الذین سبقونا بالإیمان ولا تجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا} [الحشر: 10] سیر أعلام النبلاء جلد 10
قضیه شهادت حضرت زهرا نیز از آن جمله است، چون ایشان در نزد پیغمبر اکرم(ص) جایگاه بسیار والایی داشته است و به راحتی نمی توان ظلم و جفایی را در مورد او قبول کرد چه رسد به قتل و شهادت ایشان، به همین خاطر از همان اول نگذاشتند ماجرای اختلاف حضرت فاطمه سلام الله علیها با دستگاه سقیفه و سپس درگیری شدید و هجوم به منزل و اتفاقات رخ داده و سپس مجروح شدن ایشان و سقط فرزند و بیماری حضرت بعد از مجروح شدن و شهادتشان به وضوح و تفصیل آنچنان که در بین شیعیان مکتوب و نقل شده است باشد، ولی با همه این پنهان کاری ها و مواظبت بر آن، اگر یک مسلمان بخواهد ردّ پای این قضیه را بدون تعصب و با دید تحقیق پیگیری نماید به سرنخ های مختلفی می رسد و مقدار زیادی از صحنه جرم برای او روشن می شود و تعجب است از وهابیت که سرنخ های این واقعه تلخ را در کتب صحیح خود می بیند و باز اسم افسانه بر آن می گذارد! حال آنکه آن کتب را اسم صحیح نهاده و معتقدند شخصی مثل بخاری مثلا از بین هزاران روایت این کتاب را انتخاب کرده است و ظاهرا اگر حرف وهابیت را بپذیریم باید بگوییم، متاسفانه بخاری علاوه بر روایات صحیح، افسانه نیز نقل کرده است، آن هم نه یک بار و نه دوبار بلکه در چند جای کتابش ماجرای قهر حضرت زهرا(س) از ابوبکر و دفن شبانه آن حضرت را بیان نموده است و همچنین کتب مهم دیگر از اهل سنت که روایت تلخ شهادت را به صورت قرائن و شواهدی روشن مسیر را برای محقق نمایان می سازد.
فرض کنید حکومتی یک مخالف سرشناس دارد و بین آن فرد سرشناس و دوستانش با حاکمیت وقت اختلاف است و آنها زیر بار حکومت حاکم جدید نمی روند و او را قبول ندارند، حاکمیت وقت هم تهدید می کند و می گوید یا بیایید بیعت کنید و یا همه تان را بازداشت می کنیم و خانه اتان را آتش می زنیم، اتفاقا جریان مخالف حاکمیت قبول نمی کنند و آتش به در خانه می برند و قسم یاد می کنند که خانه تان را آتش می زنیم و همین کار را می کنند، خانه را آتش می زنند و زن خانه را که حامله است کتک می زنند و با لگد به پهلوی او می زنند و با غلاف شمشیر به بازوی او می زنند، به طوری که ورم می کند و پهلوی او مجروح و دنده های او شکسته می شود و فرزند او سقط می شود و آن بانو بعد از این ماجرا بیمار می شود و مدتی در بستر می ماند، تا اینکه در سن جوانی ارتحال می کند در آستانه رحلتش نیز به همسرش می گوید بعد از رحلتم هیچ یک از این سران حاکم را خبر دار نکن و مرا شبانه دفن کن و به احدی از اینها اعلام مکن و قبرم نیز مخفی دار و …
این شرح حالی کلی از آنچه در صدر اسلام بعد از پیغمبر اکرم (ص) رخ داده است و حال ما با رجوع به منابع مسلمین به دنبال سرنخی از این واقعه هستیم و هر قدر بتوانیم شواهد را کنار هم بگذاریم و به نتیجه ای برسیم ما در فهم حقیقت ماجرا موفق بودیم.
جالب اینجاست که ما در منابع غیر شیعیان وقتی رجوع می کنیم به راحتی این شواهد را پیدا می کنیم و وقتی کنار هم می گذاریم تنها یک سوال برایمان باقی می ماند که چرا وقتی صحنه جرم اینچنین کامل در منابع عامه بیان شده است، پس اعتراف به قتل برای برخی سخت است ؟ و مشخص است که منظورمان از قتل این نیست که مثلا دختر رسول خدا (ص) را در صحرای مدینه در یک جنگ نابرابر بین سپاه امیرالمومنین (ع) و اصحاب سقیفه به قتل رسانده باشند، بلکه شیعه نیز می گوید حضرت زهرا در اثر حوادث هجوم و ضربات به پهلو و سپس سقط حضرت محسن و شکست شدن دنده اشان، مجروح شدند و بعد از مدتی بر اثر این جراحت به شهادت رسیدند.
واضح است اگر شخصی یا اشخاصی کسی را کتک بزنند و با ضربات شمشیر و لگد او را مجروح کند و آن شخص بعد از مدتی بر اثر عوارض آن جراحت ها از دنیا برود می گویند فلان شخص توسط فلانی یا فلان افراد به قتل رسید و کشته شد و نمی گویند به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. در این قضیه نیز نقل های مختلفی از ضربات افراد مختلف به حضرت زهرا سلام الله علیهادر منابع فریقین داریم ( در منابع شیعیان بیشتر و در منابع غیر شیعیان به دلیل حساسیت کار کمتر ) ضربات افرادی چون خلیفه دوم و قنفذ غلامش و مغیره بن شعبه به بدن مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها به گونه های مختلف ثبت شده است. نکته قابل اشاره و مهم آن است که ما در منابع اهل سنت، تقریبا سیر کاملی از اتفاقات حادثه شهادت حضرت زهرا (س) را داریم و لا به لای کتب آنان می توان این مطالب را پیدا نمود البته مشخص هست که بیان تفصیل ماجرا برای عالمان غیر شیعه بسیار گران بوده و باید هزنه های سنگینی می دادند و هر کسی حاضر به این کار نبوده است.
در بخش بعدی ادامه مقاله درج می گردد.