فرقه پژوهی
در زمان حیات پیامبر (ص) مسلمانان دارای تفکر معتدلی بودندکه آن را از رفتار و گفتار رهبر عالیقدر اسلام تعلیم میگرفتند و تمام ابعاد زندگی خودرا با زندگی پیامبر (ص) منطبق می کردند.و گاها افراط و تفریطهایی که ازبرخی مسلمانان سر میزد در تیر راس نگاه پیامبر بوده ومورد انتقاد ایشان قرار می گرفت و آن حضرت از شیوع و ادامه آن به شدت جلوگیری می کرد.
ولی مدتی نگذشت که کم کم برخی از مسلمانان رویه اسلام ناب محمدی و راه اعتدال را ترک گفتند و به تدریج انحراف را در دو طرف افراط (جاه طلبی و دنیاپرستی)و تفریط (زهد و اعتذال و زندگی خصوصی به دور از اجتماع )پدید آوردند.
در ادامه به برخی از اندیشه ها و اعتقادات مشمئز کننده صوفیان می پردازیم
الف) پشمینه پوشی
– ورام و دیگران، در زمره پند و اندرزهای حضرت عیسی (سلام الله علیه) آورده اند که فرمود:
« حق و واقعیت را به شما می گویم. بدترین فرد میان مردم دانشمندی است که دنیایش را بر علم و دانش خود ترجیح دهد و علاقه مند به دنیا و در پی آن باشد. … پس، از علما و دانشمندان دروغگوی پشمینه پوشی که سر به زیر می افکنند و به گناه آلوده اند و نظیر گرگ از زیر ابروانشان به این سو و آن سو می نگرند و گفته ی آنان با کردارشان سازگار نیست، بپرهیزید!
آیا از درخت ” تمشک ” می توان انگور چید؟ و آیا از حنظل می توان انجیر به دست آورد؟! همین گونه سخن عالم و دانشمند دروغگو، هیچ گونه ثمر و یا اثری جز دروغ نخواهد داشت و هرچه را می گوید، قابل تصدیق و باور کردنی نیست.»(کتاب الاثنی عشریه، ص53 و 54.)
-این روایت به صراحت دلالت دارد که، « فاحتفظوا…» حرف «ف» در کلمه یاد شده در روایت مورد نظر یا استینافی است یا تفریعی؛ اگر استینافی باشد، معنا این است که: نشان و علامت علما و دانشمندانی که باید از آنان پرهیز نمود، چیست؟ واگر تفریع باشد وصف و حال آن ها را برای کسی که از آنان یاد می کند، بیان می دارد و معنا این گونه می شود که: این دانشمندان دارای این صفاتند. بنابراین، از آن ها بپرهیزید و در این روایت به بیان علامت ویژه ی آنان (یعنی) پشمینه پوشی پرداخته و پرواضح است که پوشیدن این لباس، نشان و علامت تصوف می باشد و همان گونه که مشاهده می کنیم، تصوف و هواخواهان این فرقه ضاله در این روایت، به شدّت مورد ذم ونکوهش قرار گرفته اند.زیرا اینان از نگاه اسلام ظاهرشان با باطنشان متفاوت بوده و فقط برای دنیا و دنیا پرستی این کارها را انجام می دهند بویی از اعتقادات اسلامی نبردند.
ب) ترک خوردنی های حیوانی
-خودداری از خوردن گوشت یکی از ریاضت ها و آداب صوفیگری می باشد و مشایخ و بزرگان صوفیه همواره به ان عمل و به پیروان خود نیز توصیه می نمودند. در صورتی که در مورد این موضوع یکی از صوفیان زهاد تندرو به نام مالک دینار که از بزرگان این فرقه به شمار می رود در کتب صوفیه ضمن اعتراض به حدیثی به این مضمون که وقتی عثمان بن مظعون خواست چنین عمل کند به همین جهت مورد انتقاد پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) قرار گرفت که فرمود: «این مطلب از آئین من نیست و هر کس از سنت من سرپیچی نماید از من محسوب نمی شود)( کتاب تذکره الاولیاء، ج1، شرح حال مالک دینار)مواجهه شد اینگونه به توجیه و مقابله با حدیث نبوی پرداخت و گفت”ندانم که آن به چه معنی است، آن سخن را هر که چهل روز گوشت نخورد عقل او نقصان گیرد و من بیست سال است که نخوردهام و عقل من هر روز زیادت است” در صورتی که در اسلام و یا علم روز دنیا بررسی کنیم کاملا از مضرات نخوردن گوشت و آسیب هایی که به جسم واردمی شود توصیه های فراوانی دیده می شود.
ج) ترک ازدواج و تجردباوری
-در حالیکه در آئین اسلام، ازدواج وزناشویی از مستحبات موکد دین ما محسوب می شود و بسیاری در این زمینه ایات و روایات داریم از طرفی هم عزب بودن ومجرد زیستن هم کاملا مورد نکوهش قرار گرفته است، در حدیث از امام موسی بن جعفر (علیه السلام) میخوانیم: که برادرش «علی بن جعفر» از محضرش پرسید: «آیا برای مرد مسلمان سزاوار است دست به سیاحت بزند، یا رهبانیت اختیار کند و در خانهای بنشیند و از آن خارج نگردد؟ امام (علیه السلام) در پاسخ فرمود: نه»(کتاب بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ، ج 70، ص 119، ح 10 )اما در صوفیه خلاف این است به طوری که کیوان قزوینی در کتاب استوار رازدار دراینباره میگوید: هر مریدی باید خادم قطب باشد از او حق خدمت نخواهد. تکلیف قطب هم عندالله آن است که یا خودش قوت لایموت به او بدهد یا اجازه گدایی به او دهد که او روزی دو ساعتی گشت و گدایی کند و بانگ شیئی لله زند و لقمه سد جوع (رفع گرسنگی) به دست آرد و باقی روز حاضر خدمت باشد. و ترک اولاد و عیال کند، یا از اول زن نگیرد و اگر هم داشت، رها کند و اولاد را سر راه اندازد تا مسلمین کفالت نمایند.( کتاب استوار رازدار، راه نیکان، 1387، تهران، صص 167 و 168) همانطور که گفته شد مشایخ اولیه صوفیه رهبانیّت در این مورد را پسندیده شمرده و عملاً از سنت پیغمبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اعراض نمودند و این ازدواج را عاملی برای عقب افتادگی در کارهای صوفیگری و به اصطلاح موجبات کثیفی جسم و روح خود می شمردند. و بعد ها این موضوع از جمله آداب صوفیه گردید و اغلب صوفیان به طور مجرد در خانقاهها به سر می بردند و عده زیادی از مشایخ صوفیه حتی تا آخر عمر نیز به همان حالت تجرد باقی ماندند.
((م . ا ))