فرقه پژوهی برداشت از بهائیت در ایران

پس از جنگ جهانی دوم، رژیم های وابسته و دیکتاتور در کشورهای مختلف، قدرت را به دست گرفتند و اختناقی سنگین را بر مردم خویش حاکم کردند. متقابلا آزادیخواهان نیز برای رهایی از یوغ این رژیم ها به مقابله پرداختند و در نتیجه زندانها پر از نخبگان و فرزانگان آن کشورها شد. در بررسی عملکرد  فرقه ضاله بهائیت در این کشورها، منابع این فرقه گمراه ناخواسته به مطالبی اشاره کرده‌اند که حیرت انگیز است و پرده از اسرار مگو برمی دارد و نقش این فرقه گمراه را در خدمت به دیکتاتورهای این کشورها روشن می سازد و آن این که یکی از اقدامات بهائیان، عملیات تبلیغ بر روی زندانیان سیاسی بوده است تا بدین ترتیب آنها را از جرگه مخالفان خارج ساخته و در صف وفاداران به حکومت ها قرار دهند. در زیر با نحوه اجرای این سیاست در دو کشور چاد (آفریقا) و فیلیپین (آسیا) آشنا می شویم:

 چاد

این کشور در دوران استعمار، مستعمره فرانسه بوده و به دلیل مقاومت مسلمانان، فرانسه جنایات گسترده‌ای در قتل علما و از بین بردن مساجد، مدارس قرآن و آثار اسلامی مرتکب شد.[1] سال ۱۹۶۰ این کشور استقلال یافت، اما فرانسویان هنگام خروج، اداره چاد را به افراد مسیحی سپردند که این سیطره تا سال ۱۹۹۰ ادامه داشت و از جمله از سال ۱۹۶۰ تا سال ۱۹۷۵ ژنرال مسیحی تمبل بای قدرت را در دست داشت. او در سال ۱۹۶۲ تمام احزاب به استثنایی یک حزب را منحل کرد که این امر میزان آزادی و مشارکت سیاسی را در رژیم او نشان می دهد.[2]

در دوران ۳۰ ساله (۱۹۶۰-۱۹۹۰) به دلیل فشار همه جانبه بر مسلمانان و وضع مالیات‌های سنگین، زمینه برای قیام آنها فراهم شد که با مبارزات فراوان و تحمل زندان و شکنجه و سختی های فراوان، سرانجام در سال ۱۹۹۰ مسلمانان که در «جنبش نجات ملی» مجتمع شده بودند، قدرت را در دست گرفتند.[3]

اینک ببینیم که عناصر بهائی در دوران پس از استقلال چاد (سال ۱۹۶۰) به بعد در این کشور چه نقشی را ایفا می کردند؟ در این زمینه شاید بیان یک مورد مارا بسنده باشد چرا که در خانه اگر کس است، یک حرف بس است. به نوشته مجله «اخبار امری» یک معلم بهائی در یکی از شهرهای چاد پس از هماهنگی با مسئولان زندان برای تبلیغ، میان زندانیان می رود. او پس از چند هفته با ارسال نامه، گزارشی از اقدامات خود و بازخورد آن را برای نشریه مذکور بیان می‌کند: «رئیس زندان شهر بایبوکام به من اطلاع داد که یک نفر زندانی می خواهد تسجیل [=بهائی] شود» وی سپس ضمن ابراز شادمانی از این خبر بر مقاومت آن فرد در مقابل بازجویان تصریح می‌کند و می‌گوید: «بخصوص که زندانی مذکور هرگز مایل نبود چیزی را اقرار کند.» وقتی به سراغ زندانی می‌رود، متوجه می‌شود که او در حقیقت بهائیت ایمان نیاورده و برای فرار از شکنجه به این فرقه تمسک جسته است. مبلّغ بهائی می‌نویسد: «به ملاقاتش رفتم ولی اظهار داشت که از وقتی که یکی از رفقای او بهائی شده اولیای زندان نسبت به انها مهربان شده و دیگر از تهدید و تخویف خبری نیست. رئیس زندان هم تأیید کرد که از وقتی که آنها بهائی شده‌اند، نسبت به آنها سخت گیری نمی شود.»[4]

در منابع بهائی، مورد مشابه دیگری از فعالیت بهائیان بر زندانیان سیاسی -اما هزاران کیلومتر دورتر از چاد یعنی در قاره آسیا و کشور فیلیپین- وجود دارد که از یک هماهنگی کامل میان بهائیت با رژیم های دیکتاتوری برای شکستن روحیه مقاومت در آزادی‌خواهان حکایت می کند که در ادامه به آن می پردازیم:

 فیلیپین

ابتدا مستعمره اسپانیا بود اما پس از درگیری با آمریکا که به شکست اسپانیا انجامید، این کشور داستان در سال ۱۸۹۸ در برابر بیست میلیون دلار به آمریکا واگذار شد.[5] پس از آن تا سال ۱۹۴۶ در استعمار آمریکا قرار داشت. در این دوران آمریکایی‌ها به منظور مسخ فرهنگی مسلمانان اقداماتی انجام دادند که تعداد بیشتر کلیسا ها از مساجد در اکثر شهرهای مسلمان نشین از آن جمله است. فشار زائد الوصف امریکا بر مسلمانان در دوران استعمار و سپس استقلال ظاهری -و ادامه سلطه آمریکا توسط حکومت‌های دست‌نشانده- موجب شد که مسلمانان جبهه آزادیبخش مورو را پایه گذاری کنند که این جبهه با انشعاباتی که در آن صورت گرفت بعدها نیز به مبارزات خویش ادامه داد.

در اوضاعی که دولت فیلیپین روابط عمیقی با ایالات متحده دارد و سیاست اسلام زدایی توسط آمریکا در فیلیپین دنبال می‌شود و مسلمانان مبارزات مستمری را برای حفظ هویت اسلامی و احقاق حقوق مسلم خویش آغاز کرده‌اند بهائیت وارد این کشور می‌شود. توضیح آن که:

هنگامی که رژیم دست نشانده آمریکا در فیلیپین با خشونت حکمرانی می‌کرد، هزاران نفر از آزادیخواهان بر ضد آن قیام کردند و به زندان های مخوف افتادند. چرا که آنها حضور پایگاه های آمریکایی را در کشور خود بر نمی‌تافتند.

در این اوضاع بهائیت دست به کار و دولت فیلیپین که می دانست آموزه‌های این فرقه چه نقش مهمی در حرکت های کلی و ضد استعماری دارد، به شدت از آن حمایت کرد و تمام امکانات را در اختیارشان قرار داد تا به راحتی و با دست باز به فعالیت بپردازند و در این میان، مبارزان فیلیپینی به ویژه در مناطق مسلمان نشین که جز اصلی ترین هدف های تبلیغی گروه های بهائی بودند به نقش منفی و استعماری این هیئت‌ها پی برده و به مقابله با آنها پرداختند و از جمله در یک عملیات غافلگیرانه و هشداردهنده سه تن از مبلغان بهائی را که از ایران به آن نواحی رفته بودند، اعدام انقلابی کردند و با این اقدام خود، ضمن وارد آوردن شوک سنگین به تشکیلات بهائیت پیام خود را نیز به آنها تفهیم نمودند.

برای پی بردن به نقش منفی و مخرب این فرقه در آن کشور کافیست بدانیم در شرایطی که خانواده‌های زندانیان سیاسی امکان ملاقات با عزیزان خود را نداشتند، دولت فیلیپین اجازه داده بود که هیئت های تبلیغی بهائی به میان زندانیان برود تا با کسب خبر و شکار مبارزان، ضمن ایجاد شکاف در محبوسان، روحیه انقلابی را نیز در آنان بخشکانند. گزارش زیر که در نشریه رسمی بهائیان استخراج شده است به خوبی نقش مخرب فرقه مذکور را از زبان یک زن بهائی به نام حشمت الله اشراقیان که از سوی بهائیان ایران برای تبلیغ به آن کشور رفته بود نشان می‌دهد:

بنا بر دعوت محفل مقدس ملی، به مانیلا رفتم. خانمی از مهاجرین آمریکایی و… مهماندار من بودند. خیلی محبت و احترام فوق العاده نمودند. روز بعد برنامه صحبت در زندان بود… دکتر مهاجر و اشراقیان هم هفته قبل از زندان دیدن کردند. نمیدانم برایتان نوشته ام یا نه؟

عده زندانیان ۹ هزار نفر است. آنهایی که محکوم به مجازات سخت یا حبس ابد یا محکوم به مرگ هستند، در این زندان می باشند. غریب یک سال و نیم پیش امر مبارک [=بهائیت] به داخل زندان نفوذ نمود. هم اکنون ۹۰۰ بهائی در آنجا داریم… رئیس زندان می گفت: ای کاش که همه بهائی شوند تا ما از شر [مبارزین] خلاص شویم. مقامات مربوطه احترام فوق العاده به امر می‌گذارند. بهائیان در سرتاسر فیلیپین آزادند که از زندان [بهائی] در آن تشکیل می شود.

در میان این نفوذ یعنی [زندانیان] دکتر و وکیل و دانشجویان دانشگاه و غیره هستند. وارد شدن به زندان حتی برای اقوام زندانیان کار آسانی نیست. باید اجازه مخصوص از چندین محل بگیرند. آن وقت از پشت میله های زندان صحبت کنند. حتی کشیش های کاتولیک. ولی برای بهائیان همین که در ماشین از دور گفتیم، بهائی، آناً اجازه دادند.

خلاصه پس از عبور از درهای آهنی وارد زندان [شدیم] و به محل زندانیان رفتیم… نه‌تنها بهائی ها جمع شدند، غیر بهائی ها هم آمدند. معاون ایادی،[6] پروفسور سمیناگو مرا معرفی نمود. پس از آن شروع به صحبت کردم و ایشان ترجمه به زبان محلی می نمود برای اشخاصی که انگلیسی نمی دانستند.

چندین آسایشگاه مختلف را دیدن کردیم و در هر کجا مطالبی برای ایشان گفتم. در محل مسلمانان، مباحثه با 2 ملای مسلمان که مدتی است زندانی هستند، خیلی جالب بود. از ۷ صبح تا ۲ بعد از ظهر همینطور حرف زدم… باری بعد از صرف غذا در رستوران آنجا مجدداً باز گشتیم و تا ساعت پنج بعدازظهر آنجا بودیم. خاطرات خوش آن روز همیشه در خاطرم است.[7]

نمونه دیگر از حضور و نفوذ این فرقه تروریست و گمراه، به ایران قبل از انقلاب اسلامی بر می گردد که حکومتهای پهلوی خائن و سرسپرده غرب چنان جایگاهی به این فرقه اعطاء کرده بود  که این حکومت ضد هویت ملی، از آن بهاییان بود. طوری که هویدا نخست وزیر به مدت بیش از ده سال یعنی تا پیروزی انقلاب اسلامی نخست وزیر باقی ماند و دیگر عناصر این فرقه سرتاپا خائن به آرمانهای یک ملت به شرح زیر می باشند:

وزرای بهایی کابینه‌ی هویدا عبارت‌بودند از: «سرلشکر ارفع» -وزیر راه- “عباس آرام” -وزیر خارجه-، «منصور روحانی» -وزیر کشاورزی-، «عطا خسروانی» -وزیر کشور-، «منوچهر شاه­قلی» -وزیر بهداری-، «منوچهر گنجی» -وزیر آموزش و پرورش-، «اسدالله صنیعی» -وزیر جنگ-، «فرخ‏رو پارسا» -وزیر آموزش و پرورش-، «منوچهر تسلیمی» -وزیر بازرگانی-، «نصرت ‎الله معینیان» -وزیر اطلاعات-، «ناصر گلسرخی» -وزیر منابع طبیعی-، «منوچهر پرتو» -وزیر دادگستری-، «سپهبد خسروانی» – معاون نخست وزیر و رییس تربیت بدنی- که سه نفر اخیر با تشکیل بزرگ‌ترین باند زمین­ خواری به ثروت انبوهی دست یافتند، هم‌چنین تعداد زیادی از معاونین وزرا بهایی بودند.

پس از تسلط بهاییان بر قوه‌ی مجریه و وزارتخانه­ها، نفوذ بهاییان در ارتش شاهنشاهی بسیار چشم‌گیرتر از سایر دستگاه‏های حکومت پهلوی بود، زیرا پست‎‏های کلیدی ارتش در دست افرادی نظیر ارتشبد «جعفر شفقت»، ارتشبد «ازهاری»، ارتشبد «فریدون جم»، ارتشبد «اویسی»، سپهبد «عبدالرحیم ایادی»، سپهبد «رستگار مقدم»، سپهبد «علی­محمد خادمی»، سپهبد «ابوالحسن سعادت­مند»، سپهبد «خسروانی» و عده‌ی زیادی از امرا و افسران ارشد ارتش بود که استخدام بهاییان در ارتش را تسهیل می‏کرد[8].

لذا آنچه مبرهن است استفاده از بهائیت برای شکستن اقتدار ملی و هویت ملی کشورها در رأس برنامه های دولتهای استکباری قرار دارد در چاد و فیلیپین به یک شکل و در ایران چون مسئولین مملکتی از عمال آنها بوده اند استفاده و نفوذ بهاییت خیلی عمیق تر بوده است.

[1] چاد دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۷۸، ص ۱۰

[2] همان، ص ۷۰

[3] همان،ص 11

[4] اخبار امری، سال ۱۳۵۲،ش 8، صص 271-270

[5] فیلیپین، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ،۱۳۸۲ ص ۱۹

[6] شوقی افندی برای تبلیغ بهائیت شبکه بین‌المللی ایجاد کرد و ۲۷ نفر را در رأس آن قرار داد و آنها را ایادی امرالله نامید تا هر یک امور مربوطه را در بخشی از جهان به عهده بگیرند. پس از چندی برای هر یک از آنها چندین معاون در نظر گرفت که به آنها معاون ایادی می گفتند

[7] آهنگ بدیع، سال بیست و یکم (۱۳۴۵)، ش ۱، ص ۱۹

[8] – خبرگزاری فارس ، واکاوی فرقه ها بخش 12- 17/12/1390