فرقه پژوهی
سال های پس از رنسانس را می توان به سال های افسار گسیختگی جهان غرب در تمامی ابعاد فردی و اجتماعی و جنبه های متعدد منتهی به روابط انسانی توصیف کرد. پس از برداشته شدن یوق تعالیم متعصب کلیسای کاتولیک از گردن انسان غربی، چند کنش عمده ی فکری و فلسفی شکل گرفت. یک از موارد قابل توجه آن، رویکردهای متفاوت به مساله ی انسان و رابطه ی او با خداست که زمینه های شکل گیری بسیاری ازجریانات فلسفی را فراهم آورد. قرن ها بعد یعنی در سال های آغازین قرن بیستم برخی از عناصر فاسد الاخلاق با اتکا به گرایشات و نظریات توراتی و پروتستانی به صورت مخفیانه جریان ((شیطان پرستی)) را با ویژگی هایی همچون گناه گرایی، قتل، تجاوزات جنسی، عدم پایبندی به اصول اخلاقی، بی توجهی به اصول توحیدی و… پایه گذاری کردند.
مفهوم شیطان در طول قرن ها مورد مکاشفه قرار گرفته است. در سنت مسیحیان، شیطان به عنوان بخشی از آفرینش دیده شده است که در برگیرنده ی مفهوم موجودی است که می تواند در مقابل خواست خداوند مخالفت کند و با اختیار تام خود، قادر است مبارزه طلب باشد.
در قرون اخیر و با رشد رو به جلوی جامعه از دوران اصلاحات به دوران روشنفکری(قرون 17و18) به مرور جوامع غربی اقدام به پرسش سؤالاتی راجع به شیطان کردند و این شیطان نیز در پاسخ به تدریج بزرگ و بزرگتر شد، لذا شیطان پرستی به صورت یک رسم که با رسوم دینی گذشته مخالفت دارد ظهور پیدا کرد.
شیطان پرستی یکی از جریانهای ضدفرهنگی بینالمللی است که بهدلیل ماهیت و عملکرد ، دارای زوایای پنهانی می باشد. اگر امروزه غرب در آتش رفتار های غیر انسانی، فحشا و فساد میسوزد، بطور قطع پیروی از رفتارهای شیطانی عامل آن بوده است و صد البته سردمداران قدرت با هدف چپاول ثروت و کسب منافع قصد داشته و دارند که دامنه های این امیال شیطانی را به سرزمینهای متمدن و دینمدار شرقی با اولویت کشورهای متکی به پایه های اعتقادی اسلامی برسانند
با گذشت سالهای متمادی از شکلگیری انقلاب فرهنگی هنوز در کشور، جوانان اماج حملات این فرقه های قرار دارند. یکی از دلایل رشد اینگونه فرقه ها ، عدم وجود چهارچوب ایمن فرهنگی که موجب آسیبهای فراوانی با استفاده توان رسانه ای و ایجاد شبهه در ذهن جوانان ایران زمین می باشد. در این برهه از زمان ضرورت پرداختن به الگوهای اصیل دینی و روزآمد، ساختن ویژگیهای شخصیتی ایشان و نهادینه کردن امور دینی در جوانان امروزه بیش از هر زمانی دیگر احساس میشود.
حضور و فعالیت عناصری با نگرش شیطانی در صحنههای بینالمللی میتواند جمهوری اسلامی ایران را با هشداری جدی مواجه نماید. زیرا شکلگیری جریاناتی اینگونه ، اغلب با حضور عناصری مطرح و خاص فراهم میآید و حضور مؤثر چهرههای جذاب در عرصه فرهنگ ، زمینههای بیشتری را برای رشد و گسترش نفوذ این جریان شوم فراهم میآورد.
کاهش میانگین سن گرایش به گروههای فاسد فکری غرب نیز از جمله مؤلفههایی است که میبایست بهصورت جدی در دستور کار مهندسی فرهنگ قرار گیرد . و این امر پرداختن به سطوح تخصصی طراحی ساختمان فرهنگی را بیش از گذشته نمایان میسازد.
با نگاهی به موضوع قابل درک است که فرق شیطان پرستی جدید در انگلستان به وجود آمد و البته زیاد نیز تعجب برانگیز نیست زیرا انگلیس کشوریست که جادوگرانی در آن بسیار رواج داشته است و البته وجود اهالی باستانی آسیای میانی و خاورمیانه و همچنین اهالی یونان باستان در انگلیس بر این گرایش تاثیر داشته است. از اکتشافات به دست آمده در برخی محل های برگزاری مراسم شیطان پرستی و جادوگری در انگلیس نظیر محل استون هنج آثاری از تمدن ایران و یونان پیدا شده، و همچنین در کتب شیطان پرستی و جادوگری کلمات عبری، یونانی و فارسی (البته هیچکدام نه به صورت کنونی) وجود دارد.
شیطان پرستی جدید بر خلاف شیطان پرستی قدیمی اعتقادی به وجود شیطان خارجی ندارد بلکه شیطان پرستی جدید شیطان را در طبیعت و در وجود هر انسانی می داند و این باطن هر کسی است که شیطان در آن وجود دارد و مراسم شیطان پرستی جدید مراسمی برای دعوت از شیطان باطنی و حس اهریمنی درونی است که با اعمال جنسی آرام و ارضا می شود. آنها جسم پرست هستند و اعتقاد دارند هر آنچه که وجود دارد مدیون آلت تناسلی آدمی است و دیگر اینکه انسان باید کاملترین لذت جسمانی و جنسی را در این دنیا ببرد. آنها به زندگی پس از مرگ بشکلی که بعد از مرگ روح کسانی که در دنیا لذت جسمانی لازم را نبرده اند به این دنیا برمی گردد و لذت جنسی خود را کامل می کند. اعتقاد دارند .
در مراسم شیطان پرستی جدید مخلوطی از اسپرم به همراه ادرار به عنوان آب مقدس بر روی حاضرین پاشیده می شود ( همانند آب مقدس در مراسم عشای ربانی مسیحیت) . از نظر ایدئولوژی شیطان پرستی جدید آیینی است دارای شباهت هایی به اومانیسم ، که انسان را برترین موجود می داند و او را تنها در برابر خود مسؤول می داند.
از نظر انان خدای باعظمت و با شکوهی وجود ندارد و جهنمی که در آن گناهکاران کباب می شوند هم نیست. این دنیا و حالا روز شکنجه و سختی ماست! حالا و اینجا روز خوشی ماست! اینجا و حالا فرصت ماست! این روز، این ساعت را انتخاب کن که زندگی رهایی بخشی نیست!
شیطان پرستی جدید به خدایی اعتقاد ندارد و شیطان را تنها نوعی کهن نماد (archetype) می داند و انسانها را تنها در برابر خود مسؤول می داند و اعتقاد دارد که انسان به تنهایی می تواند راه درست و غلط را تشخیص دهد به همین دلیل هم این اعتقاد بیشتر به عنوان یک اعتقاد فلسفی شناخته می شود. شیطان در این اعتقاد نماد نیروی تاریکی طبیعت، طبیعت شهوانی، مرگ، بهترین نشانه قدرت و ضدمذهب بودن است.
جریان فکری شیطان پرستی دارای شاخه های متعددیست اما می توان گفت جز یکی دو مورد ، همگی از اصول زیر پیروی میکنند :
Atheism -: خدایی در شیطان پرستی وجود ندارد.
Not dualistic -: روح و جسم غیرقابل دیدن هستند و هیچ جنگی بین عالم خیر و شر وجود ندارد.
Autodeists -: خود پرستی، خدایی جز خود انسان وجود ندارد و هر انسانی خود یک خداست.
Materialistic -: اعتقاد به اصالت ماده. – در تضاد با گرایش به معنویت و خداگرائی
:- ضد مذهب بودن خصوصا مذاهبی که اعتقاد به زندگی پس از مرگ دارند.
:- عدم پرستش شیطان زیرا شیطان جسم نیست و وجود خارجی ندارد.
:- اعتقاد به استفاده از لذت بی نهایت، زیرا تمام خوشی دنیاییست و این خوشی ها خصوصا لذات جنسی پتانسیل لازم را برای کارهای روزانه آماده می کنند و به هر شکلی انجام آنها لازم و ضروریست. شیطان پرستی به چهار گروه شیطان پرستی فلسفی، شیطان پرستی لاوی، شیطان پرستی دینی و شیطان پرستی گوتیک (شرپرستی) تقسیم می شود.
با تشکر از گرد آورند مطلب سرکار خانم ” م . ا “