فرقه پژوهی
تجربه نشان داده است که اغلب گروهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و… دینی، به رغم وجود اختلافات فی مابین، حسب ضرورتهای سیاسی و در راستای بهره گیری از اقتدار یکدیگر برای پشتیبانی و حمایت در برابر برخی رخدادها با یکدیگر ارتباط و گاه به شدت این روابط را حفظ کرده اند. و یا گاهی این روابط را تشدید نموده اند
در بین فرق مذکور، برقراری، پایداری و استمرار روابط صوفیان گنابادیه با گروههایی همچون بهائیان و مرتاضان هندی دیده می شود .صوفیان ادعا دارند مسلمان و شیعه هستند و به دستورات اسلامی پایبند می باشند به اصطلاح اقطاب انها حج می روند به عتبات عالیات مشرف می شوند و برخی اعمال دیگر اما انها فقط صورت ظاهری عبادات را انجام می دهند و در پس سیاسی کاری های فرقه ای خود برای رسیدن به اهداف با ترفند هایی به ایجاد ارتباط اجتماعی سیاسی با انها می پردازند برای انها مهم نیست فرق دیگر چه مرام و مسلک و اعتقاداتی دارد. غنی در کتاب تاریخ تصوف ص42در ایران آورده: ” صوفیه پخته هیچ وقت ناظر به این نیست که انسان پیرو چه مذهبی است یا صورت عبادت او چیست؟”
صوفیان گنابادی به بهائیت ارتباط و ایجاد رابطه و تعامل با انها علاقه داشتند، بطوری که سلطان حسین تابنده در سال 1324 شمسی در سفری به عتبات عالیات و ممالک عربی، به فلسطین سفر کرده و به حیفا رفته و تلاش میکرد با شوقی افندی رئیس بهائیان دیدار داشته باشد.
به طوری که تابنده در کتاب خورشیده تابنده ص 329و330 آورده: ” در ادامه مسافرت در فلسطین نیز از خلیل الرحمن مسکن و مدفن حضرت ابراهیم خلیل الله (ع) و بیت اللحم مولد حضرت مسیح دیدن کردند. سپس به حیفا تشریف برده و چون قصدشان سیر و انفس و لذا ملاقات حتی با سران مذاهب باطله بود، سراغ منزل شوقی افندی رئیس بهائیان را نیز گرفتند…. در محل باغ مسکن شوقی افندی، شخصی از جانب نامبرده خدمت حضرتش عرض کرد که آقای شوقی گرفتاری و کار زیاد دارند و وقت ملاقات ندارند و فعلا هم اینجا نیستند. این قول برای حضرت آقا بسیار عجیب به نظر رسید”
از شاهکارهای این فرقه دیدار قطب گنابادی تنها در خارج از کشور با بهائیان بسنده نشده، بلکه در داخل کشور و در مرکز یکی استانهای کشور با عدهای از بهائیان ملاقات کرده است.
به طوری که در کتاب یاد نامه صالح نوشته بیچاره بیدختی ص572 در خصوص دیدار وی با بهائیان اراک آمده: “وقتی به اراک مسافرت میکرد عدهای بهایی هم که مرکزیتی در اراک داشتند ملاقات او میآمدند”
از دیگر شاهکارهای ملاقات خارج کشوری این فرقه با بهائیان را می توان به دیدار و نشست و جلساتی که صوفیان طرد شده ای همچون مصطفی ازمایش و امثالهم با این فرقه و ایجاد یک پل ارتباطی مشترک در جهت انهدام نظام و پایه های ولایت فقیه وایجاد فضای ناامنی در کشور مشاهده کرد
دراویش گنابادی مریدانی داشتند که میتوانستند برای آنان مبلغ عضو گیری و نیز واسطهای بین افراد و درباریان پهلوی بویژه شخص محمد رضا پهلوی با اشخاص گوناگون باشند. یکی از افرادی که توسط یک مرتاض هندی به تابنده معرفی میشود تا ایشان او را به شاه ایران برای بکار گیری او استفاده کند دکتر رحیم دولتی میباشد.
دکتر رحیم دولتی که گویا اصالتا اهل زنجان بوده و از کودکی به کار در کارگاه روزگار گذرانیده است، با استناد به نوشته هایش در کتاب دور دنیا با هشتاد تومان ص190 اورده که با کار و تلاش به بزرگ سالی میرسد و بقولی برای کشف حقایق عازم هند میشود و در این دیار از ساعت چهار صبح تا 12 شب مشغول کار و تحصیل و تدریس بوده، روزی در رستوران با درویش پیر هندی آشنا میشود، درویش پیر هندی که همان گردیپ، مرتاض معروف است، اطلاعاتی از وی گرفته و سپس به او میگوید: مگر تو برای کشف حقایق به هند نیامده ای. او پاسخ میدهد که به دنبال کسب علم هستم، پیر هندی با عصبانیت میگوید: تف بر این علمی که تو میآموزی؛ انگلیسی را علم مینامی؟ یاالله، بلند شو با من بیا. پس از مدتی که از آشنایی میان آن دو گذشت دولتی در ادامه مینویسد: مرتاض گردیپ هندی نامهی سربسته را به من داد به بیدخت گناباد رفتم. مطلع شدم تابنده اخیرا به سوریه رفته و برگشت آن مشخص نیست. ناگزیر از راه مشهد به تهران بازگشتم. لکن کنجکاو شده پاکت را گشوده و نامه را خواندم که در بخشی از آن مرتاض هندی برای تابنده سفارش مرا کرده و نوشته بود: “ای شیخ، سلام !ای به ظاهر دور ولی همیشه با ما، حامل نامه آرزومندی است در لباس خاکیان. او در دیار شماست و موقت در نزد ما برای چند روز. آرزو دارد هم چو ما شود؛ باشد. به او بگوی که میشوی. او را به محمد رضا] شاه[ ارتباط دهید تا با شایستگی از او استفاده شود. این نمونه ای از ارتباط صوفیان با مرتاضان هندی است.
در ادامه با نگاهی دقیق به این دوفرقه می تون نقاط اشتراکی و ارتباطی بین دوفرقه بهائیان یافت – بهاءالله دوران جوانی خود را در میان قطبها و مرشدان صوفیه گذرانده بود و در زمان تبعید به عراق نیز دو سال در میان صوفیان کردستان بود.
– شیوه برخورد دستگاه رهبری بهایئت با توده های بهایی، یادآور نظام مرید و مرادی صوفیانه است که مرید باید پیرو کامل مراد باشد. جمله معروف بهاء که گفته بود «کور شو تا جمالم بینی و کر شو تا صوت ملیحم شنوی» بر اساس همین عقیده است.
– آثار به جا مانده از بهاء که در دارالآثار بین المللی بهایی نگه داری می شود، کاملاً شبیه آثار یک قطب صوفی است. وی دارای تاج، کشکول و منتشا (عصای مخصوص) است.
– شطحیات صوفیانه و ذکر انالحق بزرگان بابیه و بهاییت را نیز در یک ردیف میتوان دانست.
– در آثار باب، به ویژه بهاءالله اصطلاحات صوفیه را می توان یافت.
– از بهاءالله کتبی با سبک کتابهای صوفیه به جا مانده است، مانند چهاروادی، هفت وادی و… .
– قطبهای صوفیه از دسترس مریدان دور نگه داشته میشدند.
– تشابه آداب و رسوم تشرف. – ادعای کرامت و خرق عادت.
همگی این موارد باعث نزدیکی و ارادت صوفیان به بهائیان بوده و سبب شده به دشمن واحدی علیه جمهوری اسلامی ایران تبدیل شوند.
با تشکر از گردآورنده مطلب سرکار خانم” م . ا “