“ادوارد براون” در طول چند سالی که در ایران گشت و گذار کرد درباره اقوام مختلف ایرانی نوشت. نوشته های او گاهی همراه با بغض است و گاه از سر دلسوزی “حجت الاسلام سید مجید پور طباطبایی”، عضو شورای علمی گروه علوم قرآنی مرکز فرهنگ و معارف قرآن ،قم، تقریبا تمام کتاب های براون را مطالعه کرده و قصد دارد کتابی با عنوان “خاورشناسی با تکیه بر قرآن پژوهی” چاپ کند. او براون را از کتاب هایش شناخته و معتقد است ادوارد براون برای تبلیغ و ترویج بهائیت مأموریت داشت در این راستا مصاحبه ای با ایشان صورت گرفته که در ذیل می آید.
ادوارد براون یک ادیب است یا یک مستشرق؟ در حال حاضر بر روی رساله با کتابی با عنوان خاورشناسی با تکیه بر قرآن پژوهی کار می کنم. بخش اول این پژوهش طرح رویارویی خاورشناسان با قرآن است و در این بخش به ادوارد براون رسیدیم در همین رساله فصلی به نام خدمات و خیانت های خاورشناسان داریم.
خیانت های خاورشناسان در سه موضوع دسته بندی می شود؛
- پشتیبانی از یهودیان
- ترویج بهائیت
- سرقت نسخ خطی اسلام
ادوارد براون در ترویج بهائیت نقش داشته است.
قبل از بررسی نقش ادوارد براون در ترویج بهائیت، توضیح دهید چگونه پای براون به ایران باز شد؟
کنت دو گوبینو در سال ۱۸۶۰ وزیر مختار فرانسه در ایران بود. در این مدت مطالعات مختلفی می کند تا اینکه کتاب مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی را به زبان فرانسه می نویسد. این کتاب از ۱۸۶۰ تا ۱۹۰۰ به دلیل اهمیت مطالعات اسلام شناسی در اروپا، هشت بار تجدید چاپ می شود و هر کس بعد از گوبینو می خواهد درباره اسلام مطالعه کند، خود را موظف می داند حتما این کتاب را بخواند. مترجم، اول کتاب توضیح داده که بخش هایی درباره روضه تکیه، تعزیه و بخشی از ترجمه عربی کتاب را حذف کرده است. محتوای این کتاب به قدری مسئله دار است که مترجم، جرئت نکرده است نام خودش را پای کار ثبت کند؛ نوشته (م. ف) مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی سال ۱۳۲۲ منتشر شده و هیچ مشخصه ای ندارد.
۵۰ صفحه از کتاب ۳۰۰ صفحه ای درباره مختصات اخلاقی – مذهبی مردمان مسلمان آسیایی اسلام، ایران، رسول الله (ص) و منشأ و توسعه مذهب تشیع است و ۴٠ صفحه در بخش دیگری درباره تصوف و فلسفه است. بقیه کتاب به فرقه بابیت و بهائیت پرداخته و آن را با توضیح و تفسیر مطرح می کند. ادوارد براون این کتاب را می بیند و تحت تأثیر آن قرار می گیرد. وارد ایران می شود مدتی در تبریز (آذربایجان) می ماند و کتاب “یک سال در میان ایرانیان” را می نویسد.
گفته های ادوارد براون درباره هدف از سفر به ایران متناقض است. در جایی خود را شیفته مردم ایران معرفی می کند و برای زیارت شیراز (فارس) به ایران می آید و در جایی دیگر، این سفر را تحت تأثیر کتاب گویینو می داند. این تناقض ها ناشی از چیست؟
بله. کسانی که روی این موضوع کار کردند و نوشته های براون را به دقت خواندند، می دانند که خودش در جایی می گوید برای دیدن مناطق مختلف به ایران می آید و در کتاب دیگری می نویسد: «کتاب گویینو را خواندم و وقتی دیدم درباره بابیت و بهائیت کار کرده، آمدم ایران که ادامه کارهای گوبینو را درباره بابیان و بهائیان پیگیری کنم. محمد تقی قزوینی درباره آثار براون درباره بهائیت می نویسد: «تألیفات استاد براون در خصوص بابیه دنباله تحقیقات گوبینو و ذیل و متمم آن است و آن مرحوم جمیع وقایع راجع به این طایفه را که متأخر از عصر گوبینو است و مخصوصاً اختلافاتی که بعد از باب بین آنها به وجود آمد از انقسام و مخاصمات این فرقه ها و روابط میان دولت ایران و عثمانی را جمع کرده است و اصل تحقیقات گوبینو که با تمام قدر و قیمت باز هم ناقص بود به طور شافی تکمیل کرد به طوری که وقایع ۷۰ ساله اول این مذهب جدید را از بدو ظهور در سنه ۱۲۶۰ تا حدود سنه ۱۳۳۰ قمری مفتح، مکمل و بی غرضانه مقابل انظار عالمیان نهاد و فصل جدیدی بر تاریخ باز کرد و تاریخ را الى الابد رهین منت خود گردانید. از عبارات و الفاظ پیداست که خود محمد تقی قزوینی هم به بهائیت اعتقاد دارد که این جور از تلاشهای ادوارد براون قدردانی می کند.
مترجمان و محققان دیگر هم تقریباً با همین ادبیات از براون یاد می کنند. مثل مجتبی مینوی
بله. در جایی مجتبی مینوی درباره بهائیت می گوید: «براون پس از سفر به ایران، چند سال به تحقیق و تتبع فرقه های مذهبی ایرانی پرداخته و گذشته از کتاب ها و مقاله هایی که در موضوع های ادبی تاریخی و سیاسی ایران نوشته چندین کتاب و مقاله نیز در باب فرقه های اسماعیلیه حروفیه، شیخیه و پاییه منتشر کرده است و شاید به وسعت و جامعیت این کتاب و مقاله هایی که او درباره فرقه بابیه اولیه و بهائیه نوشته در هیچ زبانی از زبانهای دنیا وجود نداشته باشد. به علاوه نسخه های خطی تحقیقات شیخیه و بابیه که او جمع کرده بود، از حیث کثرت در دنیا بی نظیر است. از ۱۹۸ کتاب خطی، عربی و ترکی متعلق به آن مرحوم که تقدیم دانشگاه کمبریج شده و در آنجا برای مطالعه و پژوهش محفوظ مانده ۱۸ جلد مربوط به این دو فرقه است، قزوینی و مینوی از ادیبانی هستند که به عقاید براون و شخص او سرسپردگی خاصی دارند.
البته گرایشهای فکری و مذهبی ادوارد براون، در همان تاریخ ادبیات و تفسیر شعرها هم مشخص است. نمونه ای از این گرایش ها را سراغ دارید؟
براون در تشریح تاریخ ادبیات دوره صفویه وقتی به علامه مجلسی می رسد، به شدت به ایشان حمله می کند و آثار علامه را مورد انتقاد قرار می دهد. به طور دقیق دلیل اینکار را نمی دانم، اما کلیت قضیه این بود که در زمان علامه مجلسی، جریانهای افراطی صوفیه می خواستند با تفکرات باطل و منحط خود اساس مکتب تشیع را به خطر بیندازند تا اینکه علامه مجلسی در این زمینه یک دوره عقاید شیعه را به زبان فارسی نوشت و بطلان عقاید صوفیه را به صورت مستدل و متقن بیان کرد. تاثیر این نوشته ها و استدلال قوی علامه مجلسی به قدری گسترده بود که حتی ادوارد براون انگلیسی همواره نظرات مغرضانه ای درباره مجلسی داشت. و بارها به او انتقاد کرد.
در مقابل تعریف و تمجیدهایی که سید حسن نقی زاده، محمد نقی قزوینی و مجتبی مینوی از ادوارد براون می کنند. مرحوم انجوی شیرازی قرار می گیرد. وی در مجله نگین سال ١٣۵۴ مقاله ای منتشر می کند که جواب براون را می دهد. البته در کتاب سواد و بیاض ایرج افشار هم درباره این درگیری مطالبی گفته شده است. انجوی شیرازی در این مقاله می نویسد. که ادوارد براون مستشرق شهیر و ظاهرا ادیبی است که مردم از باطن شیطانی کارهای او آگاه نیستند. وی تلاش های ادوارد براون برای ترویج بهائیت و فعالیت های فرقه ای او و مقالاتش را بر ملا می کند.
ادوارد براون به طور ویژه چه کتاب هایی درباره فرقه بای بهائیت نوشته است؟
ترجمه مقاله “سیاح ” تألیف عباس افندی معروف به عبدالبها در سال ۱۸۹۲ ،ترجمه “تاریخ جدید” میرزا علی محمد باب، تألیف میرزا حسین همدانی ۱۸۸۳، چاپ متن “مقاله سباح”، چاپ متن “نقطه الکاف”، حاج میرزا جانی کاشانی در مجله انجمن سلطنتی آسیایی مقاله هایی درباره بابیان فهرست و شرح ۲۷ نسخه خطی مربوط به باییه، خاطراتی از شورش بابیان زنجان در ۱۸۵۰ و …. خلاصه ای از فعالیت های ادوارد براون در حوزه فرقه بایت و بهائیت است. البته در کتاب های دیگر براون مثل یک سال در میان ایرانیان به بابی ها و بهائی ها توجه شده و کشتن آنها را مظلوم نمایی می کند. و با شرح و تفصیل، جریان دستگیری علی محمد باب و اعدام او را مطرح می کند و صفحه بعد نتیجه می گیرد که «این اعدامها کاملا اشتباه بود. و به جای وحشت و هراس میان باییان موجب تشجیع و تحریک آنها شد. و داستانهای مقاومت دلیرانه و ثبات قدم اعدام شدگان، بهترین تبلیغاتی بود که با روشی ماهرانه برای اثبات حقانیت مذهب از طرف رهبران آن به کار گرفته شد. بارها اشخاصی را دیدم که بابی هم نبودند و با لحنی تحسین آمیر، ماجرای اعدام را برایم تعریف می کردند».
چرا ادوارد براون در بحث مذاهب و فرقه های مختلف، تنوع و تکثر را در نظر نمی گیرد و اولویت و تعداد پیروان مذاهب را رعایت نمی کند؟
به نظر می رسد او مسیحیانی را که در ایران به راحتی زندگی می کردند اصلا ندیده گرفته است.
نظیر این بحث را در تحلیل کتاب مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی اثر دو گویینو هم داریم گوبینو هم مثل ادواره براون اظهار بی طرفی می کنند، اما تکیه اش بر فرقه بابیه و بهائیه است. براون هم ادامه کار او انجام داده است. چند بار به عکا مسافرت می کنند و حدود ۱۰-۱۲ کتاب بابی ها را ترجمه، تصحیح و چاپ می کند و نسخه های خطی را با خود به لندن می برد وقتی این آثار را می بینیم به یقین می رسیم که ادوارد براون با ظاهر یک ادیب و محقق وارد ایران می شود او به عکا و شهرهای مختلف می رود تا درباره این فرقه ها تحقیق کند اما معلوم نیست به طور رسمی داشته است یا خیر.
مسلماً شیفتگی نسبت به فرهنگ ایرانی و تأثیر گویینو بر براون، دلایل جامع و مانعی نیست و به قول خودش، بهائیت را مقابل مذهب خشن رسمی (!) تقویت می کند.
این ظن و گمانها درباره گوبینو وجود ندارد، چون او مأمور رسمی فرانسه و وزیر مختار است و تکلیفش روشن است. اگر محققی به فرض محال پیش فرض های ذهنی و گرایش های شخصی اش را کنار بگذارد و صرفاً گفته ها و نوشته های ادوارد براون را بررسی کند و کاری به تحلیل های قزوینی، مینوی و انجوی نداشته باشد. قطعاً او را یک مأمور مشخص و دقیق می بیند که بنای اصلی کارش تقویت بابیت و بهائیت است.
پس چرا هنوز هم میان مخالفان و موافقان ادوارد براون، اختلاف نظر وجود دارد؟
او خودش را آدم دلسوزی معرفی می کند که می خواهد به فرهنگ و ادب ایران کمک کند در حالی که این کمک به فرهنگ و ادب ایرانی پوششی است برای مأموریت اصلی او. لطمه ای که براون می زند، این است. که افرادی را که با او مراوده داشتند چه در ایران و چه در لندن، به عنوان نسل بعد از خودش باقی می گذارد که ادامه کارهای او را انجام دهند.
اگر بخواهیم برای دانشکده های ادبیات کشورمان رسالتی قائل بشویم این است که باید از این خمودگی خارج شوند و مطالب قبلی را مدام تکرار نکنند و با پیش فرض وارد یک قضیه نشوند.
یعنی منبع مناسب داریم اما از آن طرف می خواهند مطلب دیگری را مطرح کنند؟
بله. آقای شفیعی کدکنی در مقدمه ترجمه کتاب«تصوف» نیکلسون نوشته است:«اگر مستشرقی بگوید ماست سفید است. فکر میکنم یا می خواهد سفیدی را از ماست بگیرد یا درصدد تثبیت سیاهی است».
امروز خیلی راحت در دانشکده ها و در جو استاد- دانشجویی، تقی زاده، براون و ذبیح اله صفا همگی مطر حند و اگر بخواهید کوچکترین سخنی علیه این افراد بگویید به قشری گری، مذهبی بودن و بی سوادی متهم می شوید. با شانتاژهای این گونه، اجازه صحبت کردن هم نمی دهند.