امروزه حوزه ادیان و مذاهب به عنوان یکی از پایه های اصلی و ارکان تحول در نظام های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جوامع، اهمیت خود را به مناسبات گوناگون بشری تحمیل نموده است و شاهد رقابت های جدی میان ادیان هستیم . مسیحیت در میان ادیان دغدغه دار، در تبلیغ و ترویج پیشتاز بوده و نگاهی تاریخی نشان می دهد این دین از همان قرون اول پیدایش در تکاپوی گسترش بوده و از این رو مبلغانی را به اطراف و اکناف جهان می فرستاد تا تبلیغ و تبشیر کنند. جایگاه یابی و اهمیت شناسی مقوله «تبشیر» و «تبلیغ» در مسیحیت و چراجویی تبدیل آن به یکی از ارکان جدایی ناپذیر این دین را می بایست در باب2۸ -آیه ۱۹ انجیل متی جست وجو کرد که در آن عیسی مسیح(ع) در آخرین وصایای خود به، حواریون آنان را فرمان می دهد«پس رفته همه امتها را شاگرد سازید و ایشان را به نام پدر پسر و روح القدس تعمید دهید».
اما آنچه که در قرون پس از عیسی نبی(ع) و تحریفات در مسیر و منش او شاهد آن بودیم و از پیوند کلیسا با زورمندی و ثروت اندوزی و قرین شدن آن با اهداف سلطه جویان و استعمارگران حکایت داشت، نشان داد که می بایست میان دغدغه مؤمنان مسیحی برای دعوت از سایر آیین ها و کیش ها به دین خود و تبشیرهای آلوده به اغراض و مطامع اقتصادی و سیاسی نظام سلطه، تفاوتی جدی قائل شد، چراکه به گواهی اسناد خدشه ناپذیر تاریخی برخی از جریان های مروج فضای تبشیری که بیشتر آن ها را می توان در میان پروتستان ها و اونجلیست ها سراغ گرفت، بیش از آن که دلبسته گسترش آیین عیسوی باشند همچون ابزاری در خدمت نیل چپاولگران به مقاصد خود بوده اند و البته از این ره گذر منافعی نیز برای خود به دست آورده اند.
انقلاب اسلامی ایران به عنوان نظامی مبتنی بر باورهای اعتقادی قوی به صورت جدی با دیدگاه های ادیانی و فرقه ای بدیل و رقیب مواجه بوده است؛ آن چنان که در برخی عرصه های فرهنگی، جنگی پنهان به منظور تغییر و تهدید باورهای اعتقادی نسل جوان و آتیه ساز در حال وقوع است و در دهه های اخیر گسترش و فروغ هر چه بیشتر گفتمان انقلاب اسلامی و آموزه های مکتب اهل بیت علیهم السلام، هجمه ها و خصومت های روزافزونی را برانگیخته و معاندان نظام اسلامی را با تمام زاد و توشه خود به صحنه معارضه با آموزه های اسلام ناب محمدی کشانده است.
در همین راستا شاهد تلاش برای به چالش کشیدن اقتدار انقلاب اسلامی از طریق تمرکز بر مسئله مذاهب و قومیت ها هستیم که می تواند فرصت ها و سرمایه های ارزنده این تنوع مذهبی و قومی را به انحراف و اتلاف بکشاند. گسترش چشمگیر حجم اقدامات تبشیری و فعالیت های فرقه ای در دهه چهارم انقلاب اسلامی گواه آن است که معارضان دیرین ایران اسلامی، با پذیرش ناکامی در حوزه جنگ سخت با چرخشی آشکار قدم به جبهه جنگ نرم نهاده اند؛ به گونه ای که به جرأت می توان گفت امروز استحاله دینی و اعتقادی از طریق دامن زدن به فعالیت های تبشیری و تبلیغی به یکی از استراتژی های مهم نظام سلطه برای ضربه زدن به اسلام و کیان انقلاب شکوهمند اسلامی ایران بدل گشته است.
اکنون در کنار اقدامات شایسته و فراوان نظام اسلامی حوزه های علمیه و نهادهای متولی عرصه فرهنگ، دفتر تبلیغات اسلامی نیز با آرایش سازمانی جدید و با رویکرد مسئله محوری چند ایامی است که با تأسیس قطب های علمی و راهبردی و میزهای کارشناسی مطالعات مسئله شناسانه کاربردی و هم افزای حیطه های علمی مختلف و تلفیق دانش های میان و بینا رشته ای را در دستور کار قرار داده است و این امید می رود که مسئله ها و چالش های حوزه های مختلف فرهنگ و دین، با شناخت و راهکاریابی علمی همراه شوند.
از این روی، قطب تعمیق ایمان دینی و مقابله با فرق انحرافی، باید به گونه ای هدف گذاری نماید که با شناختی عالمانه مقایسه ای کاربردی متناسب با حوزه های خلاً و نیازهای عینی از مسیحیت دست یابد و مطالعات صورت پذیرفته بر اساس نظام نیازها و اولویت های احصا شده را در اختیار جامعه علمی و کارشناسی قرار دهد.
در همین راستا یکی از مهمترین رسالتهای فعالان مواجهه با مسیحیت تبشیری آگاهی بخشی و روشنگری نسبت به مخاطرات این جریان، انجام مطالعات تطبیقی اسلام و مسیحیت و پاسخ به شبهات پر تعدادی است که کیان فکری نسل جوان این مرز و بوم را مورد تهدید قرار داده است و می بایست انحطاط اندیشه های ترویج شده از سوی مبشران مسیحی را تبیین و اهداف پشت پرده این گرایش فکری را برملا نمود و از طریق تطبیق و مقارنه برتری و سعادت بخشی اندیشه اسلامی را نمایان تر کرد و همچنین با ارائه گزارشی از پیشینه تأسیس فرقه های تبشیری نقش نظام سلطه در توسعه و ترویج آن ها را تشریح نمود.
جنگ
یکی از مهمترین دغدغه های بشر امروزی مهار جنگ ها و خونریزی هایی است که به صورت افسارگسیخته در حال گسترش است برای تحقق این امر نیاز به تدوین قوانینی است که تا حد ممکن اقدام به جنگ را محدود سازد و در صورت بروز جنگ نیز بتواند از خشونت های بیش از حد جلوگیری کند از همین رو کنوانسیون های متعددی تشکیل شده اند برای تعیین مقررات و قوانینی برای:
- کنترل رفتارها در جنگ
- جلوگیری از آسیب دیدن افراد خارج از جنگ
- و محدودسازی برخی از روش های خشن در جنگ
تا درد و آلام بشری را در جنگ ها محدود و کنترل نمایند.
این قوانین و مقررات در عرف بین الملل، حقوق بین الملل بشردوستانه نامیده می شوند. ادیان به خصوص دو دین اسلام و مسیحیت از قرن ها پیش دستوراتی در این خصوص تدوین کرده اند و در عین حال که اصل جنگ و مبارزه را در برخی موارد مشروع می دانند در برخی از موارد اقدام به جنگ یا ارتکاب به برخی از رفتارهای خشونت بار را نامشروع می دانند در این میان بر خلاف برخی که میخواهند همیشه جنگ را مذموم نشان دهند باید گفت که جنگ همیشه بد نیست و گاهی برای از بین بردن شرارت گروهی فتنه گر یا حکومتی طغیانگر لازم است.
از طرفی مستشرقین با گزینش و تقطیع برخی از دستورات اسلام، همواره اسلام را متهم به ترویج خشونت و جنگ می کنند؛ این در حالی است که با مطالعه کامل دستورات اسلام، می توان دریافت که اتهام ترویج خشونت اتهامی ناروا است و اسلام در مسائل حقوق بشری جنگ، فرامین بسیار مترقی، مدرن و عادلانه ای داده است. همچنین برخی از مبشرین مسیحی با تقطیع فرازهای انجیل در صدد ارائه این نکته هستند که در مسیحیت جنگ مشروعیت ندارد و مسیحیت تنها از صلح صحبت می کند؛ در حالی که با مطالعه منظومه کاملی از کتاب مقدس و دیدگاه های الهی دان های مسیحی، می توان دریافت که در مسیحیت، نه تنها در برخی از موارد جنگ مشروع است، بلکه برخی از فرازهای کتاب مقدس و دیدگاه های الهی دانان مسیحی خشونت بیش از حد در جنگ را نیز تجویز نموده اند.
از همین رو می بایست مطالبی که در مورد جنگ بیان گشته است را گردآوری نماییم. ناگفته نماند که چنین اثری در اسلام پیشتر از مسیحیت ارائه شده است و از قرن ها پیش فقها و الهی دان های مسلمان در بخشی از مکتوبات فقهی شان به بررسی قوانین بشر دوستانه در جنگ اختصاص داده اند؛ از جمله شیخ صدوق در کتاب هاى من لا یحضره الفقیه و خصال، شهید ثانی در شرح لمعه و مسالک الأفهام إلى تنقیح شرائع الإسلام، شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه، ابوالصلاح حلبی در الکامل فی الفقه، شیخ طوسی در تهذیب الاحکام، علامه حلی در مختلف الشیعه فى أحکام الشریعه و محقق کرکی جامع المقاصد فى شرح القواعد.
در همین زمینه نیز مرکز مطالعات تطبیقی اسلام و حقوق بشردوستانه بین المللی تألیفات ارزشمندی را منتشر کرده است و چندین همایش نیز در خصوص اسلام و حقوق بشر دوستانه برگزار کرده است که مجموعه مقالات این همایش ها مجموعه ای خوب و ارزشمند هستند.
در جهان مسیحیت نیز از دیرباز دانشمندان مسیحی، قوانین زیادی را برای جنگ ها تنظیم نموده اند؛ از جمله اندیشمند بزرگ جهان مسیحیت سنت آگوستین در نوشته های سیاسی اشارات زیادی به قوانین بشر دوستانه در جنگ دارد. گراتیان نیز در کتاب احکام پاپی فتاوای زیادی در خصوص احکام و قوانین جنگ داده است. توماس آکوئیناس همچنین در کتاب ارزشمند «جامع الهیات» بخشی را به قوانین جنگ اختصاص داده است. توماس مور نیز در کتاب آرمان شهر یا اتوپیا قوانین زیادی را در جنگ در یک آرمان شهر ایده آل بیان کرده است کریستین دو پیزان نیز کتابی در این زمینه دارد.
از آنجا که در میان الهی دان های ادیان، تفاوت دیدگاهی زیادی وجود دارد و در بسیاری از موارد، انتساب یک دیدگاه به یک دین بزرگ مانند اسلام و مسیحیت کاری غیر ممکن است و لذا در این نوشتار ها، صرفاً به بازخوانی دیدگاه های مطرح در دو دین اسلام و مسیحیت پرداخته باید پرداخته شود. بر همین مبنا آیات کتاب مقدس و آیات قرآن و احادیث مرتبط با قوانین جنگ را از متون استخراج کرده و سپس با بررسی دیدگاه های الهی دان های مسلمان و مسیحی که در زمینه حقوق جنگ نظریه پردازی کرده اند دیدگاه های این الهیدانان بیان گردد.
در نتیجه بسیار ضروری می نماید که برای بررسی عقائد مسیحیت در مورد جنگ و خشونت به منابع اصلی آن رجوع شود تا آنچه ادعای مسیحیت است را متوجه شویم. چرا که مسیحیت تخریبی با در دست گرفتن رسانه ها و کرسی های سیاسی، مانند وهابیت در اهل سنت و بهائیت در شیعه، درحال تخریب و تحریف عقاید و منابع اعتقادی می باشد.
به عنوان مثال در کشوری مثل شیطان بزرگ آمریکا بویژه حزب جمهوری خواه، که جنگ طلبی علنی دارد، با شدت هرچه تمام تر مورد حمایت کشیشان و جامعه ی مسیحی آمریکایی بویژه انجیلی بوده و می باشد. کشیشان مسیحی با خشن خواندن دین اسلام، در هنگام جنگ همیشه دعاگوی سربازان جنگی آمریکایی بوده اند[1] و قبل از جنگ، برای ایشان سخنرانی های اعتقادی-انگیزشی برگزار می کنند و البته در عین حال در رسانه هایی که با هزینه های گزاف اداره می شوند، مسیحیت را دین محبت و مسیح را خود محبت معرفی کرده و اسلام و مسلمانان را مورد هجمه قرار می دهند.
همین مسیحیان تبشیری توضیح دهند کشتار مردم عراق و افغانستان و سوریه آنهم در سطح میلیونی و کشتار انسانهای بی دفاع در قاموس جنگ کتاب مقدس چطوری تعریف شده است؟؟؟ این است آن محبت خداوندی که به دست سربازان شما بر بشریت نازل می گردد!!!! حالا فرض را بر این بگیرم که اصلا جنگ حق شماست، ولی کشتار انسانهای بی دفاع و زنان و کودکان را در چه قالبی محبتی و مهربانی توجیه می کنید؟؟؟ اخلاق جنگ در کتاب مقدس شما اشاره شده چرا به آن عمل نمی کنید؟؟؟ پس باید گفت این خدای محبت و مهربانی صرفا لفاظی برای حمله دین اسلام و گسترش حیطه استعماروحشی غرب است!!!
[1] – دوران جنگ افروزان – شاید هیچ دورهای چون دوران حکومت جرج دبلیو بوش کاخ سفید این همه توسط جنگ افروزان اشغال نشده بود. در مورد «نئو کان» ها بسیار گفته شده اما چگونه است که همین جمع، با وجود حضور فعالشان در کنار بوش پدر، ماشین جنگی را نتوانستند چنین فعال کنند. حال در کاخ سفید رئیسجمهوری حضور داشت که معتقد بود حضرت مسیح او را از سقوط نجات داده و از نو در مسیحیت واقعی تولد یافته است. وی خود را با مسیحیان تندرو و متعصب محاصره کرده بود. ۴۰ درصد کارمندان کاخ سفید هر روز در جلسات دینی حاضر میشدند. او در اکثر وزارتخانهها سازمانی به نام «مبتنی بر ایمان» درست کرده بود تا آموزشهای مسیح را گسترش دهندو بودجهای ۸ میلیارد دلاری برای ترویج دین اختصاص داده بود. هر چند به عنوان یک سیاستمدار، در جامعه تکثرگرای آمریکا، میگفت «دین» نه «مسیحیت». و همین سبب شد که مسیحیان دستراستی معترض شوند که ازاین بودجه مسلمانان هم استفاده خواهند کرد. او هم چنین بر آن بود که بودجه خدمات اجتماعی در اختیار کلیسا ها قرار گیرد، چون بهتر از موسسات دولتی کار میکنند. اما کلیسا ها آنرا رد کردند و گفتند این بودجه ما را به دولت وابسته میکند. جالب است که کلیساها نمیخواستند زیر نفوذ دولت بروند، اما رئیسجمهور مومن متوجه نبود که این امر تا چه حد به فضای سکولار خدماتی صدمه میزند و دین و دولت را رسما به هم میپیوندد. اوانجلیکنها از دیرباز مدافع قدرت نظامی بودند، زیرا بر آن باورند که وظیفه مسیحیان است که پیام مسیح را در جهان به هر طریقی منتشر کنند و این تلاش، از پایهایترین اصول اعتقادی آنان است. در سطح فردی هم رفتن به در خانههای دیگران و ارشادشان را وظیفه دینی خود میدانند. آنان بر این باورند که آمریکا همان سرزمین معهودی است که خداوند آن را برگزیده تا ملکوت خود را در آنجا بر قرار کند. بههمین سبب معتقدند که آمریکا باید قویترین باشد تا بتوانند پیام مسیح را در جهان بگسترانند و البته در این میان، سرکوب مسلمانان از اولویت بر خوردار است؛ باوری که لابی یهود از آن نهایت بهره را میگیرد.
گفتنی است که اسلام و مسیحیت تنها دو دینی در دنیا هستند که مدعیاند پیام دین آنان جهانی و برای هم زمانهاست و تنها دین مورد قبول خداوند دین آنان است. بههمین سبب این دو دین در سراسر زمین و در همه زمانها با هم درگیرند. و معلوم است که متعصبین این دو دین، نفی آن دیگری را واجب میدانند. لذا شاهدیم که بسیاری از رهبران اوانجلکینها به زبانهای مختلف، ستیز با مسلمانان را تایید میکنند، اسلام را سرطان میخوانند، یا دین راهزنان بیاخلاق، دین متجاوزین خونخوار و دین شمشیر و کشتار. از این روی بوش مذهبی، که هر هفته با اینان دیدار میکرد، حمله به عراق و افغانستان را مشروع مییافت. تا جایی که کشتار مردم بیدفاع و زنان و کودکان و ویران کردن خانه و کاشانه مردم را هزینهای می دانست برای نجات گمراهان . او و یارانش همان راحتی وجدانی را داشتند که مسیحیان در زمان تصرف کشورهای غیرمسیحی در دوران استعماری.