ابهامات فرضيه‌ جذب

حمزه شریفی دوست

فرضیه جذب که طی سال های اخیر وارد مباحث روانشناسی اجتماعی شده، موجی را در حد خودش در سطح جامعه به راه انداخته است که جای تأمل و بررسی دارد. مطالب و مقالات زیادی به صورت کتاب و مقاله در نقد آن نوشته شده است که مدعیان این فرضیه هیچ پاسخی به آن نداده اند. علی ایحال در ادامه سعی داریم یکسری ابهامات این فرضیه را ارائه نماییم که برای مخاطبین محترم قابل توجه و تأمل است.

۱. بزرگان تاریخ و قانون جذب

سؤال و ابهامی که در این فرضیه وجود دارد و جواب قانع‌کننده‌ای به آن داده نشده، این است که طبق ادعای قائلین، بزرگان تاریخ این قانون را فهمیده بودند، ولی آن را فاش نکردند تا بتوانند هم‌چنان ردا و عنوان بزرگی را برای خود نگه دارند و در تاریخ یاد و نامشان پابرجا بماند و همه از موفقیت آن‌ها یاد کنند.

با وجود این، ناکامی‌ها و شکست‌های آن‌ها چگونه توجیه می‌شود؟ و بالاتر این‌که چرا این‌ها این ابزار را فقط در یک جنبه به کار گرفتند؟ چرا حکما فقط حکیم ماندند و از حکومت بی‌بهره بودند؟ چرا حکمرانان چندان بهره‌ای از حکمت و علم نبردند؟ آن‌ها که از این راز بزرگ با خبر شدند، چرا نتوانستند همه جانبه از ان استفاده کنند؟

یقیناً این جواب که: آن‌ها به کارگیری این راز را در همه‌ی ابعادش نخواستند، جواب قانع کننده‌ای نیست. تاریخ از افراد زیادی نام می‌برد که برای رسیدن به حکومت شب و روز نداشتند و به عشق آن (همان چیزی که در این تئوری از آن به احساس و طلب یاد می‌شود) شب را به صبح می‌رساندند و امیدوارانه به پیش می‌تاختند، اما کاری از پیش نبردند و با ناکامی سر به بالین خاک گذاشتند.

2. بُرد تئوری راز

اساسی‌ترین ابهام در فرضیه‌ی جذب ـ به فرض صحت ادعاهای منسوب به یافته‌های فیزیک کوانتوم ـ میزان اثرگذاری قدرت تجسم و به عبارت دقیق‌تر، برد قدرت ذهن است. اگر اصل «قدرت جذب» را برای ذهن، مسلم تلقی کنیم، این قوه تا کجا اثرگذار است؟ محدوده‌ی تاثیرگذاری آن کجاست؟

بسیار روشن است که موارد زیادی تحت این قدرت واقع نمی‌شود و از دسترس آن خارج است، مانند مواردی که مستلزم تصرف تکوینی و عینی در پدیده‌ها و اشیاست.

مثلاً آیا با قدرت تفکر می‌شود قوه‌ی بینایی یک فرد نابینا را طی یک هفته برگرداند؟ یا می‌توان یک عقب مانده‌ی ذهنی را با تجسم بهبودی درمان کرد؟ یا اصلاً می‌توان تصور کرد که با استفاده از تئوری جذب یک موجود جدید ایجاد نمود؟ این‌ها مواردی است که به

قطع از شمول تئوری جذب فراتر است و این گونه معجزه‌گری‌ها در تئوری جذب، راهی برای طرح و قبول ندارد.

آن‌چه به عنوان یافته‌های فیزیک کوانتوم ادعا می‌شود، فقط در حد پذیرش تأثیر و تأثر بین پدیده‌هاست، نه رابطه‌ی علی و معلولی. به عبارت دیگر، این رابطه، حداکثر در حد علت ناقصه وجود دارد، نه علت تامه.

3. وحدت کلمه‌ی مدعیان

این تئوری، در بین مدعیان و مبلغان داخلی یک «پیوست» دارد که این پیوست در نسخه‌های خارجی، وجود ندارد؛ در بین مروجان خارجی مثل آنتونی رابینز، وین دایر، لوئیر هی، شاکتی گواین و… معیار و میزان، طلب انسان است و بس.

در حقیقت فقط تصور یک مطلوب کافی است که آن مطلوب به خدمت انسان درآید، اما مدعیان داخلی بنابر اقتضای ارزش‌های دینی و فرهنگ بومی مردم، توجه به خدا را هم به این قانون ضمیمه کرده‌اند. به عبارت واضح‌تر، در کنار این جمله: «تو مطلوب خود را تصور کن و بر این تصور ممارست نما»، اعتقاد به خدا را هم اضافه کرده‌اند.

این دسته افراد هرچند خدا را خالق ذهن می‌دانند، اما خالق ذهن، ذهن را الان در معرکه‌گیری‌هایش آزاد گذاشته است و هم‌اکنون در کنجی نشسته و قدرت‌نمایی ذهن را تماشا می‌کند. بنابراین مدعیان داخلی جذب، از حیث منشأ بودن ذهن و قدرت والای آن با مدعیان خارجی مشترکند.

سؤالی که باید از مبلغین اسلام‌گرای تئوری راز در کشور پرسید، این است که اگر قرار باشد ذهن این گونه در رسیدن به مطلوب معجزه‌آسا عمل کند، جایگاه دیگر مفاهیم معنوی مرتبط، مثل دعا، توکل، توسل، واجبات، محرمات، قناعت و ده‌ها آموزه‌ی دینی دیگر در این فرضیه کجاست؟ آیا قدرت تجسم در عرض دعاست، یا در طول آن؟

 

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.