سوالی که ممکن است در حوزه فرق و ادیان مطرح شود این است آیا فِرَق و ادیان در آینده جهان حیات خواهند داشت یا خیر؟ در پاسخ به سوال مذکور، آقای اریک استتسون محقق و پژوهشگر آمریکایی و متبری از بهائیت پاسخ قابل تأملی ارائه نموده که بدون تأیید یا رد آن از طرف مدیر این سایت، ارائه می گردد.
«این همچنان یک سؤال مطرح است که آیا دین، به مفهومی که ما می شناسیم، در توسعه آینده تمدن جهانی، نقش مهمی به عهده خواهد داشت؟ الحاد و معنویت آزاد و بدون ساختار طرف داران بیشتری می یابند و در بخش های توسعه یافته جهان، ادیان سازمان یافته، طرف داران خود را از دست می دهند – و گر چه بسیار بسیار ناچیز، ولی گویا این روند رو به افزایش است. و در این قرن ۲۱ بهائیت در میان ادیان، موقعیت سخت و ضعیفی برای تغییر کیش پیروان سایر ادیان، و حفظ پیروان خود دارد. من شخصاً بر این عقیده هستم که دین در میان جامعه بشری باقی می ماند و حتی زمینه رشد و شکوفایی هم دارد؛ زیرا در صحنه این دنیا، دین «عالی ترین رویداد و تکاپوی معنوی» است. دین نقطه اوج فعالیت و تجربه بشری است.
در عصر اطلاعات، که دیگر نمی توان اطلاعات را از توده های مردم پنهان کرد، دین هایی که سرشار از درستی و صداقت، دارای کاراکترهای(ویژگیها) پیچیده و مباحث دراماتیک[1] باشند، و بتوانند سؤالات و پرسش های مرتبط با تاریخ خود پاسخگو باشند و از مسئولیت خود، شانه خالی نکنند، خواهند توانست به بقای خود ادامه دهند و حتی رشد و افزایش در میان پیروان خود را شاهد باشند. اگر افراد جامعه بشری بخواهند دینی را برگزینند و از آن پیروی کنند، بسیاری از آنها به سمت چنین دینی جلب خواهند شد، درست همان طور که افراد فرهیخته، یا فرهنگی طرفدار ادبیات متعالی، نمایشنامه های شکسپیر، فیلم های درام تاریخی و مستند و امثالهم می باشند. در تاریخ همه «ادیان بزرگ» قطعات و لحظات خاکستری وجود دارد که در صورت اطلاع ما می تواند سؤال برانگیز باشد؛ در حالی که گروه های دینی موقت که سرانجام از بین خواهند رفت (منظورم فرقه های دینی است) همواره تلاش بی نتیجه ای برای ارائه یک تصویر و روایت تمیز و مرتب از خود دارند که البته بیش از اندازه واقعی تمیز روتوش شده و بنابراین، تلاش و ظاهرسازی آنها پوچ و بی معنا و بی نتیجه می شود – یا اینکه هیچ گاه در تاریخ خود غنا و ارزش حقیقی، پیچیدگی و صحنه ها و ابعاد سخت و تکان دهنده نداشته اند.
ملاحظات
آقای اریک استتسون واقعا باور دارد که بهائیت یک دین است و متاسفانه از پیش ساخته بودن آن به دست استعمارگران بی اطلاع است و حتی اگر افکار آقای دیلی هازبند آمریکایی، دیگر متبری از فرقه ضاله بهائیت حیفایی را مطالعه کرده باشد متوجه این مفهوم می گردد که اصلا بهائیت دین نیست و خصوصیات یک دین از نظر آقای هازبند را ندارد.
از طرف دیگر اقای استتسون با اسلام ناب محمدی(صلوات الله علیه و آله) و سرچشمه های ناب آن اطلاع و آگاهی کافی ندارد که متوجه بشود دین اسلام اولا دینی کامل و جامع برای ابنای بشر تا آخر تاریخ بشر می باشد همچنانکه پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) در خطبه غدیر فرمودند:
«اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً» ﴿آیه ۳ سوره مبارکه مائده ﴾
.. «امروز دین شما را برایتان کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم، و اسلام را برایتان به عنوان دین پسندیدم»
و از طرف دیگر، از نظر عقلی و فلسفی قدم به قدم قابل اثبات بوده و اگر کسی وارد چشمه های ناب توحید بشود، خداوند متعال وی را بالاترین مراتب اعلی علیین بالا خواهد برد.
لذا حتی اگر دین اسلام را بر شاخصه های مطروحه آقای استتسون که در بالا اشاره شد منطبق کنیم، اسلام عزیر همه شاخصه های مذکور را اعم از :
- دین هایی که سرشار از درستی و صداقت باشند
- دارای کاراکترهای(ویژگیها) پیچیده و مباحث دراماتیک باشند،
- و بتوانند سؤالات و پرسش های مرتبط با تاریخ خود پاسخگو باشند
دارد که انشاالله با توجه به گسترش آن در قاره های مختلف از جمله اروپای مسیحی، می رود که یک بار دیگر در جهان، تمدن اسلامی را بنیان نهد و زمینه های حکومت جهانی اسلامی مبتنی بر پایه های عدالت و حکمت را فراهم سازد.
منبع: فرناق، حمید، بهاییت از دیدگاه منتقدان و روشنفکران بهانی، انتشارات گوی، 1399، صص 102-103
[1] – به معنای انجام کنشی هنر و خلاقانه بین اجزای آن هنره. وقتی در مورد هنر استفاده می شود به معنای این است که اجزا هنر در حال خلق چیزی یا انجام کاری باشند.