فرقه پژوهی
فرقه گنابادیه یکی از فرقههای صوفیه است که در میان شیعیان فعالیت دارد. این فرقه مانند سایر فرقههای صوفیه فرقهای است که از مسلمانان دیگر خود را با این عنوان جدا کرده است. سلسله این فرقه منتسب به سلطانعلی شاه یا سلطان محمد گنابادی است که پس از فوت سعادت علیشاه «معروف به طاووس العرفا» هدایت و ارشاد سلسله نعمت اللهیه را به عهده میگیرد. از آنجا که وی از گناباد بوده است به سلسله گنابادیه معروف شده است. بنابراین فرقه گنابادیه یکی از شعبههای فرقه نعمت اللهیه است.
-سعادت علیشاه سال ۱۲۹۳ شمسی در سن ۷۰ سالگی درگذشت. پس از سعادت علیشاه حاج ملا سلطان محمد گنابادی جانشین او شد که پیروان او نعمت اللهیه گنابادی خوانده میشوند. او در سال ۱۲۵۱ شمسی در بیدخت گناباد خراسان تولد یافت و در ایام طفولیت، یتیم و تحت سرپرستی مادربزرگ خویش رشد و نمو کرد. وی مدتی در سبزوار از درس حکمت حاجی سبزواری استفاده کرد و پس از آن جذب سعادت علیشاه اصفهانی شد. در ۳۳ سالگی از جانب وی اجازه ارشاد یافت و پس از مرگ سعادت علیشاه، پیروان وی سلطانعلی گنابادی را به جای وی قطب وقت خواندند (۱۲۹۳ شمسی) و با وی بیعت کردند.
-فرقه نعمت اللهیه منسوب به شاه نعمت الله ولی است. زمانی که در ایران مشکلاتی برای این فرقه به وجود آمد، اقطاب سلسله نعمت اللهیه به هندوستان رفتند تا اینکه در اوایل دوره قاجار، شاه علیرضا دکنی قطب سلسله نعمت اللهیه تصمیم گرفت، این سلسله را در ایران احیا کند و دو تن از مشایخ ماذون خود را برای احیای سلسله به ایران فرستاد. در نتیجه سلسله نعمتاللهیه در ایران حیات مجدد یافت و سپس مانند سایر سلاسل به فرقههای متعددی منشعب شد. یکی از آنها همین فرقه گنابادیه است.
-نظریه گنابادیها:
تفکر و عقاید فرقه گنابادیه در موارد زیادی با سایر فرقههای صوفیه تفاوتی ندارد. اما برخی عقاید و تفکر این فرقه در امور زیر خلاصه میشود:
فرقه گنابادیه مانند سایر فرقههای صوفیه، طریقت را از شریعت جدا میداند؛ یعنی بر این باور است که راه رسیدن به خدا، طریقت و سنت معنوی است و از عمل به ظواهر شریعت، انسان به خدا نمیرسد! عمل به ظواهر شریعت، انسان را به خدا نمیرساند / اقطاب فرقه گنابادی ولایت نبوی دارند
-در این فرقه اعتقاد بر این است که اقطاب فرقه معصوم بوده و پیروی از آنان بر همگان واجب است. گویا افعال و گفتار آنان از سوی خداوند بر همگان حجت است. پیروان این فرقه معتقدند که اقطاب فرقه اجازه دارند که طریقت و راه رسیدن به مقامات عرفانی را به کسانی که ظرفیت آن را دارند، تعلیم دهند. این گروه مدعیاند که این اجازه دلیل بر آن است که آنان دارای ولایت نبوی هستند. هر کسی قطب را بشناسد، نیازی به انتظار امام زمان (عج) ندارد! / گذاشتن سبیل شاخصه ظاهری این فرقه است
-از ویژگیهای فکری این فرقه، تساوی همه ادیان است که هیچکدام بر دیگری ترجیح ندارد. در همین راستا صوفی را دربند هیچیک از مذاهب اسلامی نمیداند و در حوزه مذهب شیعه بر این باور است که هر کسی مرشد و قطب را بشناسد، نیازی به انتظار امام زمان (عج) ندارد.
-آنان برای اقطابشان ادعای جانشینی امام زمان (عج) دارند و اصرار میورزند که قطب فرقه گنابادیه مأمور است تا برای امام زمان (عج) از مردم بیعت بگیرند. حتی بر این باور هستند که هنگام ذکر و دعا باید صورت مرشد در نظر گفته شود. یکی از خصوصیات بارز پیروان این فرقه، گذاشتن سبیل است که در فرقههای دیگر مورد توجه نیست. تصوف در زمان حکومت صفویه میان شیعیان ایران نفوذ کرد
-فرقه گنابادیه هیچ فرقی با تصوف ندارد، بلکه از فرقههای صوفیه است که ادعای شیعه بودن را هم دارد. البته تصوف در آغاز در میان پیروان مذهب اهل سنت به وجود آمده است. فقیهان و اغلب دانشمندان شیعه بر این اتفاق دارند که قدمای اقطاب صوفیه، همگی سنی مذهب بودهاند. در ابتدا جمعی از سنیها مثل حسن بصری، شبلی، معروف کرخی، طاوس، زهری و جنید و امثال آنان تصوف را از رهبانیت نصاری گرفتند و سپس به سوی شیعیان سرایت کرد. به همین علت است که طبقه اول مشایخ صوفیه، جملگی سنیمذهب بودهاند و این مطلب در کتابهای صوفیه مثل تذکرهالاولیاء عطار، نفحات الانس جامی، طبقات الصوفیه سلمی، طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری و امثال این تذکرهها ذکر و بیان شده است. با این وجود تصوف در زمان حکومت صفویه میان شیعیان ایران نفوذ کرد و فرقههای متعددی در جامعه شیعی به وجود آورد. مثلاً فرقه ذهبیه، نعمتاللهیه، خاکساریه، نوربخشیه، اویسیه شاه مقصود و گنابادیه فرقههای صفصه که در جامعه شیعی ایران فعالیت دارند.
-به جای «فرقه» از کلمه «طریقت» استفاده می کنند، فرقه یک اصطلاح ادیانی است که بر زیر مجموعههای یک دین و مذهب اطلاق میشود. وقتی که یک دین و مذهب به دستههای متعدد تقسیم شود، به هر دسته آن فرقه گفته میشود. مثلاً در مسیحیت فرقه کاتولیک، فرقه پروتستان و فرقه ارتودوکس از انشعابات دین مسیحیت است. در دین اسلام نیز این انشعبات وجود دارد؛ مانند فرقه معتزله، فرقه ماتریدیه، فرقه اسماعیلیه، فرقه زیدیه و…. بنابراین تصوف نیز یکی از فرقههای اسلامی محسوب میشود. تصوف خود باز به فرقههای متعددی تقسیم شده که گنابادیه یکی از این فرقهها است. البته پیروان فرقههای تصوف اسم فرقه را برای خودشان نمیپسندند. بلکه به جای «فرقه» از کلمه «طریقت» استفاده میکنند. مثلاً طریقت گنابادیه، طریقت قادریه، طریقت ذهبیه، طریقت نقشبندیه و امثال اینها و اولین قطب فرقه گنابادی سه سال قبل از شهادت امام رضا (ع) مُرده است
-چرا قطب را در حد مقام نبی و امام بالا میبرند؟ قطبسازی یکی از اموری است که در تمام فرقه صوفیه رایج است. دلیل آن این است که بدون قطب و بدون داشته سلسله اقطاب که فرقه را به امام معصوم و پیامبر اسلام (ص) برساند، اصلاً تصوف و فرقههای آن قوام پیدا نمیکند. بنابراین سلسله اقطاب در هر فرقهای بنابر اصول تصوف از ارکان اصلی تصوف به شمار میآید. با توجه به اینکه اقطاب اولیه صوفیه تا قرن هشتم و نهم همگی سنی مذهب بودهاند، فرقههای شیعی مذهب صوفیه نیز سلسلههای اقطاب خود را از طریق همین اقطاب سنی مذهب به امام معصوم متصل میکنند. فرقههای شیعی مذهب صوفیه بر خلاف عقاید مذهب شیعه در مسأله اقطاب بدعتی را به وجود آورده و به جای اهل بیت (ع) که در کنار قرآن ثقل هدایت است، میدانند.
-در این فرقه ولایت طبق سلیقه و ذوق صوفیانه بر عشق و امور سرّی و باطنی و امثال اینها تفسیر و تأویل شده و در نتیجه این باور را پذیرفته است که اقطاب این فرقه به صورت باطنی از پیامبر اسلام (ص) تا امروز به عنوان قطب و ولی معرفی شده و هر قطب قبلی قطب بعدی را با همین روش باطنی و با پوشاندن خرقه جانشین خود قرار میدهند. در این فرقه عقیده بر آن است که اولین قطبی که سلسله اقطاب گنابادی را به امام معصوم وصل میکند، معروف کرخی است که امام رضا (ع) وی را به عنوان قطب جانشین خود قرار داده است!
برای خودشان سلسله اقطاب میسازند این در حالی است که «معروف کرخی» سه سال قبل از شهادت امام رضا (ع) فوت کرده است. بنابراین در فرقه صوفیسازی انجام میگیرد و با مبانی دین اسلام هیچ سنخیتی ندارد و هر فرقهای که به وجود میآید، برای اینکه آن فرقه از دیدگاه تصوف اعتبار پیدا کند، برای خودش سلسله اقطاب میسازد و آن را بالاخره به اقطاب گذشته متصل میکند.
(برگرفته از کتاب در کوی صوفیان،نوشته سید تقی واحدی ) ” م. ا ” و “م.ب”