«آرامش»، «آرامش»، «آرامش»، امروز اگر توی اینترنت یک یک گشتی بزنی و مرام های عرفانی را مرور کنی، میبینی تأکید بسیاری از آنها بر یک موضوع است؛ و آن هم آرامش، آرامش، همان گمشده بشریت است. بزرگترین نیاز بشر امروز، همین رسیدن به آرامش است. مثلا در فرقه های نوظهوری مثل یوگا، اکنکار، پال توئیچل، اوشو، سایبابا، یوگاناندا، کریشنامورتی و کارلوس کاستاندا به آرامش به طور پرداخته شده است و سعی کردند طوری القاء کنند که مثلا هرکس به این فرقه های نوظهور به اصطلاح عرفانی بپیوندد به آرامش می رسد. چراکه رهزنان معنویت بشریت متوجه این موضوع شده اند که در عصر حاضر آرامش واقعا گمشده بشر می باشد و انسانها سخت دنبال آن هستند. همه در به در به دنبال آن هستند. مسأله ای که در آموزه های دینی ما با ایمان و ذکر خدا پیوندی عمیق دارد. «اَلا بذکر اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبِ[1]»
اما مسأله ای در میان است و آن این که آرامش بسیار مهم است و باید به آن پرداخته شود ،ولی آرامش هدف نیست. هدف هدایت، رستگاری و رسیدن به کمال و قرب الهی است. این گونه نیست که هدف از عبادات، آرامش بوده و یا مثلا حقیقت نماز آرامش باشد. آرامش حالتی است که در نماز حقیقی به انسان عارض می شود؛ اما هدف از نماز رسیدن به آرامش نیست همان طور که برای مثال هدف از روزه سلامتی جسم نیست، هر چند که در روزه سلامتی نیز هست. هدف عبادات و برنامه های دینی در درجه اول، رسیدن به تعبد و بندگی است و آرامش هدیه ای است که در این میان اهدا می شود. در واقع اینجا جای هدف و نتیجه آن اشتباه گرفته شده است. هدف از عبادات بندگی است و نتیجه این بندگی آرامش است؛ والا آرامش هدف نیست.
یعنی باید گفت همین موضوعی که تحت عنوان «آرامش» بشر به شدت دنبال آن است در نتیجه پیوند و ارتباط عمیق با خداوند عالمیان بدست می آید و البته که خود هدف نیست، بلکه در نتیجه این ارتباط عظیم با خالق و گرداننده عالم این آرامش بدست می آید، همچنانکه ما در مورد انسانهای وارسته و عرفانی شاهد هستیم که چنان در دریای عظمت الهی غرق شده اند که آرامش یکی از نتایج کوچک این معنویت آنها است.
[1] – سوره رعد: ۲۸